سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوشیانت

 

هر بختیارى را بخت برگشتنى است ، و آنچه برگشت پندارى نبوده و نیست . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?رضا حریری

یکشنبه 84/11/30  ساعت 1:52 عصر

آرماگدون سربازان آمریکایی

نزول عیسی مسیح و آغاز جنگ آرماگدون!

دراین تصویر میتوانید تصویر نزول عیسی و فرشتگان روز آخر را که در حال ظهور از آسمان برای آغاز جنگ آرماگدون هستند ببینید. این تصویر در پادگان‌های آمریکا در عراق نصب شده و با هدف تقدیس جنگ عراق و توجیه ایدئولوژیک حضور آمریکائیان در عراق از آن استفاده میشود.در تصویر ابتدا عیسی مسیح و در پشت سر او سربازان آمریکایی و در بالای سرشان فرشتگان حامی آنها که از آسمان در حال نزول هستند دیده میشود.

به گزارش موعود آنها تلاش دارند تا به اقدامات خود در راستای اهداف مسیحیت صهوینیستی مبنی بر اشغال عراق جنبه اعتقادی و الهی بدهند تا هم سربازان را در این جنگ پابند نمایند و هم ازنظر وجدانی و روحی شرایط حاد ناشی از جنگ را برای آنها قابل تحمل نمایند.




نظر شما( )
?رضا حریری

شنبه 84/11/29  ساعت 4:0 عصر

معرفی یهود 3- (جنگ یهود با اسلام)

 جنگ یهود با اسلام

اقتضای حکمت خداوند متعال بر درگیری دائمی و جنگ همیشگی بین حق و باطل قرار گرفته است، تا آن هنگام که خداوند زمین و اهل آن را به [صالحان] واگذار نماید؛ تا [بدین وسیله] پاکان را از ناپاکان متمایز سازد. این جنگ از زمان [حضور] آدم (ع) در بهشت، که در آن از هر چه اراده می‌نمود به همراه همسرش «حوا» میل می‌کرد، آغاز گردید. [خداوند می‌فرماید:]


 

پس شیطان، هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند، ایشان را به در آورد.1

این معرکه پس از آن به زمین انتقال یافت و دشمنی بین آدم و شیطان قوت گرفت. [خداوند می‌فرماید:] و فرمودیم، فرود آیید، شما دشمن همدیگرید و برای شما در زمین قرارگاه و برخورداری خواهد بود.2

و می‌فرماید: فرمودیم، جملگی از آن فرود آیید. پس اگر از جانب من برای شما هدایتی رسد، آنان که هدایتم را پیروی کنند برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد و[لی] کسانی که کفر ورزیدند و نشانه‌های ما را دروغ انگاشتند، آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.3

و خداوند متعال پس از ذکر داستان آدم (ع) به بیان موضع یهود در برابر پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام پرداخته است، تا نشان دهد که جنگ یهود با پیامبر (ص) جنگ میان حق و باطل می‌باشد، جنگی میان کسانی که به پذیرش دین درآمده‌اند؛ و آنان مسلمان هستند با کسانی که ایمان به خدا و به روز جزا نیاورده‌اند و آنچه را خدا و رسولش تحریم نموده‌اند، حرام نمی‌شمارند. پس خدای متعال فرمود:

ای فرزندان اسرائیل، نعمت‌هایم را که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم و تنها از من بترسید. و بدانچه نازل کرده‌ام [قرآن] که مؤید همان چیزی است که با شماست [تورات حقیقی] ایمان آورید و اولین انکارکنندة آن نباشید و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید. و حق را به باطل درنیامیزید و حقیقت را ـ با آنکه خود می‌دانید ـ کتمان نکنید.4

 

جنگ یهود با پیامبر اسلام (ص)

 

جنگ یهود با مسلمین از هنگامی آغاز می‌شود که خداوند پیامبر گرامی‌اش حضرت محمد (ص) را به عنوان وسیلة هدایت و نور حقیقت ارسال فرمود تا آن را بر تمام ادیان [و عقاید] حاکم و غالب گرداند.

در مکه مکرمه، یهود به سمت مشرکان رفتند و آنان را به بیان سؤالات دشواری که جواب آن در کتاب‌های آسمانی پیشین و پسین موجود نبود وادار می‌ساختند. و آن به سبب عمق کینه میان آنان و پیامبر اکرم (ص) بود. و از جملة این مسائل «پرسش از روح» بود.

و در مدینه منوره پیامبر (ص) پیمان صلحی را با یهود برقرار نمود، اما آنان آن پیمان را بیش از یکبار نقض کردند، و [طایفة یهودی] «بنی قین قاع» به زن مسلمان محجبه‌ای تجاوز کردند و [طایفه یهودی دیگر] «بنی نظیر» نقشة قتل پیامبر (ص) را کشیدند و [طایفة] «بنی قریظه» در جنگ «احزاب» با پیوستن به گروه‌ها علیه پیامبر (ص) به جنگ پرداختند. در نتیجه پیامبر اکرم (ص) پس از این هجوم و مواجهة رویارو و برتری‌طلبی و آشوب و خدعه و دسیسه، [راهی] جز مبارزه یهود و تبعیدشان از مدینه منوره نیافت تا بدین وسیله مسلمانان از دست آنان آرامش یابند.

یهود شکست خورده در «خیبر» گرد آمدند و حقد و کینه و حسد در دل‌های ساکنان آن منطقه انباشته شد و به تحریک اعراب علیه مسلمین و تقویت حرکت نفاق پرداختند، آنچنان که زنی یهودی به مسموم نمودن پیامبر اکرم (ص) از طریق گوشت گوسفند کباب شده که در آن سم وارد شده بود، دست زد.

 

دلایل عداوت یهود با مسلمانان، به ویژه با پیامبر اکرم (ص)

 

دلایل دشمنی یهود با مسلمانان و پیامبر اکرم (ص) به مسائل متعددی برمی‌گردد که از آن میان به موارد زیر اشاره می‌کنیم:

1. حسادت‌جویی و برتری طلبی: یهود، خود را قوم (ملت) برگزیدة خدا پنداشته و نسبت به حق سروری، رهبری و پیامبری، خود را از دیگران (غیر یهود) سزاوارتر می‌داند. آنان به آمدن پیامبری جدید وعده داده شده بودند و هنگامی که مشرکان با آنان به مبارزه پرداختند، [یهود] به آنان وعدة بعثت [او را] می‌دادند، که پیامبری برانگیخته خواهد شد که همراه او با شما خواهیم جنگید [و شما را خواهیم کشت] مانند کشتار اقوام «عاد» و «ارم»؛ اما چون پیامبر جدید آشکار شد ولی از غیر نسل داوود (ع) بود، سینه‌هایشان تنگ شد و کینه در جان‌هایشان به حرکت درآمد و آغاز به مکر علیه پیامبر اکرم (ص) کردند. خداوند متعال می‌فرماید:

و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است، برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظار آن] بر کسانی که کافر شده بودند، پیروزی می‌جستند؛ ولی همین که آنچه [که وصفش] را می‌شناختند برایشان آمد، آن را انکار کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.5

و آنچه بر کینة آنان علیه اسلام و مسلمانان افزود، سرعت انتشار این دین، و گرد آمدن مردم حول رسول خدا (ص) بود. آنان درک کردند که این دین رقیب خطرناکی برای یهودیت و محوری برای رهبری معنوی جزیرةالعرب خواهد بود.

2. سرشت ناپاک: یهود، همواره تظاهر به مهربانی و شفقت و امانتداری می‌نمایند در صورتی که آنان به محض آنکه فرصتی به دست آورند به وحشیانی درنده تبدیل می‌شوند. [دلیل] این ویژگی روانی نزد مردمان بسیاری ناشناخته بود، تا اینکه قرآن (حکیم) نزول یافت و از ریشه‌های این [صفت] پرده برداشت و آن خصلت را تبیین نمود، تا مسلمانان، جزم و احتیاط خود را در برخورد با آنان به کار گیرند.

تعدادی از آیات قرآنی که از درون یهود پرده برداشته است، عبارتند از این آیات:

و [عده‌ای از اهل کتاب] بر خدا دروغ می‌بندند، با اینکه خودشان هم می‌دانند.6

پذیرا و شنوای دروغ هستند [و] بسیار مال حرام می‌خورند.7

و [آنان] پیامبران را بناحق می‌کشتند.8

و هرگز نه این بود که [یهود] هرگاه پیمانی بستند، گروهی از ایشان آن را دور افکندند؟9

هر بار که آتشی برای پیکار افروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمین برای فساد می‌کوشند، و خدا مفسدان را دوست نمی‌دارد.10

[آنان گفتند:] در مورد کسانی که کتاب آسمانی دارند، راهی علیه ما نیست.11

و [به سبب] ربا گرفتنشان ـ با آنکه از آن نهی شده بودند ـ و به ناروا مال مردم خوردنشان.12

بنابراین جنگ خود را با قرآن کریم و با جبرئیل (ع) که این آیات را بر پیامبر اکرم (ص) فرو آورده بود، علنی ساختند.

خداوند متعال می‌فرماید:

بگو: کسی که دشمن جبرئیل است [در واقع دشمن خداست] چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل کرده است، در حالی که مؤید [کتاب‌های آسمانی] پیش از آن و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است.13

و طبری می‌گوید: «اهل علم، جملگی بر تأویل این آیه اتفاق نظر دارند که این آیه در جواب یهود بنی‌اسرائیل نازل گردید زیرا جبرئیل را دشمن خود و میکائیل را دوست خود می‌پنداشتند. » و دلیل دشمنی آنها با جبرئیل، آن بود که او پیامبر (ص) را از اسرارشان آگاه می‌ساخت و او در بر دارندة‌ هر عذابی بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. فأزلّهما الشیطان عنها فأخرجهما ممّا کانا فیه. سورة بقره (2)، آیة 36.

2. و قلنا اهبوطوا بعضکم لبعضِ عدوٌّ و لکم فی الأرض مستقرٌّ و متاعٌ إلی حین. همان.

3. قلنا اهبطوا جمیعاً فإمّا یأتینّکم منّی هدیً فمن تبع هدای فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون * والذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا اولئک إصحب النّارهم فیها خلدون. سورة بقره (2)، آیة 38 و 39.

4. یبنی إسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم و أوفوا بعهدی أوف بعهدکم و إیّی فارهبون* و ءآمنوا بما أنزلت مصدّقاً لما معکم و لا تکونوا أوّل کافرٍ به و لا تشتروا بآیتی ثمناً قلیلاً و إیّی فاتّقون * و لا تلبسوا الحقّ بالبطل و تکتموا الحقّ و أنتم تعلمون. سورة بقره (2)، آیة 40 و 41 و 42.

5. و لمّا جاءهم کتبٌ من عندالله مصدّقٌ لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الّذین کفروا فلّما جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکفرین. سورة بقره (2)، آیة 89.

6. و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون. سورة آل عمران (3)، آیة 75.

7. سمّعون للکذب أکّلون للسّحت. سورة مائده (5)، آیة 42.

8. و یقتلون النّبیین بغیر الحقّ. سورة بقره (2)، آیة 61.

9. أو کلّما عهدوا عهداً نبذه فریقٌ منهم. سورة بقره (2)، آیة 100.

10. کلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها الله و یسعون فی الأرض فساداً و الله لایحبّ المفسدین. سورة مائده (5)، آیة 64.

11. لیس علینا فی الأمّیین سبیلٌ. سورة آل عمران (3)، آیة 75.

12. و أخذهم الرّبوا و قد نهوا عنه و أکلهم أموال النّاس بالبطل. سورة نساء (4)، آیة 161.

13. قل من کان عدوّاً لجبریل فإنّه نزّله علی قبلک بإذن الله مصدّقاً لما بین یدیه هدیً و بشری للمؤمنین. سورة بقره (2)، آیة 97.

14. ابن کثیر، تفسیرالقرآن‌العظیم، ج 1، ص 129.

منبع :سایت باشگاه اندیشه از   mouood.org 17/11/84


نظر شما( )
?رضا حریری

چهارشنبه 84/11/26  ساعت 9:28 صبح

انجیل برنابا چیست؟

انجیل برنابا چیست؟

 

انجیل برنابا به یکی از شاگردان خاص عیسی مسیح(ع)‌ منسوب می‌شود و پیرامون آن بحث‌های بسیاری موجود است، که نارضایتی خود مسیحیان را نیز ایجاد کرده است؛ چون این انجیل با انجیل‌های چهارگانه دیگر فرق می‌کند. این انجیل به ظهور مهد اسلام اشاره می‌کند و دعوی الوهیت مسیح وارد می‌کند و تأکید می‌نماید،‌ مسیح از به صلیب کشیده شدن نجات می‌یابد و سرانجام ایدة به صلیب کشیده شدن را رد می‌کند،‌ همانگونه که پولس را محکوم و بشارت او را رد می‌کند.
اما مسیحیانی که در حقیقت یاران و پیروان پولس یهودی و نه عیسی مسیح(ع) به شمار می‌آیند، آنچه در انجیل برنابا آمده است را رد می‌کنند و آن را کفر به شمار می‌آورند.



در مقابل پناه بردن برخی از صلیبی‌ها به تلاش جهت تحریف قرآن و چاپ نسخه تحریف شدة آن و توزیع آن در کشورهای اسلامی، برخی از اندیشمندان مسلمان از جمله دکتر عبدالله عثمان پیشنهاد چاپ انجیل «برنابا» و توزیع آن میان مسیحیان را دادند.

اما انجیل برنابا چیست؟
و آیا این انجیل در معرض جمع‌آوری از سوی مسیحیان قرار گرفته تا اثری از آن بر جای نماند؟
و چرا مسیحیان این انجیل را به مسلمانان نسبت می‌دهند و آن را غیر معتبر به شمار می‌آورند؟ و آیا دعوت به چاپ آن مسیحیان را آزرده خواهد ساخت؟
مسیح(ع)‌ هم خواندن و هم نوشتن می‌دانست، اما به دستور و امر خداوند متعال اقدام به تدوین و نگارش انجیل نکرد و انجیل‌های کنونی صد سال پس از اینکه خداوند عزوجل حضرت مسیح(ع) را نزد خویش و به آسمان‌ها برد، نگارش شدند که انجیل برنابا یکی از این انجیل‌هاست.
پس از عروج مسیح، رقابت میان پیروانش افزایش یافت، به‌گونه‌ای که برخی از ایشان، از جمله برنابا به لزوم پیروی از تعالیم و آموزه‌ها و اصول و مبادی مسیح(ع) بدون ایجاد هیچ تغییری در آن اعتقاد داشتند، در حالی که دیگران، که در رأس آنها پولس قرار داشت، چشم‌پوشی و صرف نظر از برخی از آن تعالیم و اصول و مبادی را جهت نشر آیین جدید و مورد پسند و مقبول قرار دادن آن میان مللی که بر آن وارد می‌شد، به ویژه یونانی‌های رومی ترجیح می‌داد.

برای بهترین مثال در این باره می‌توان به این گفتة مسیح(ع) که مربوط به قوانین و انبیای عهد قدیم است اشاره کرد:
من نیامده‌ام آیین پیشینیان را لغو کنم، بلکه آمده‌ام آنها را به مورد اجرا بگذارم.1
و این دقیقاً همان چیزی است که خداوند متعال بر زبان مسیح(ع)‌ در آیة 50 سورة عمران می‌آورد:
و مصّدقاً لما بین یدیّ من التّورة.
و تصدیق کنندة تورات می باشم.
و هنگامی‌که مردی از او پیرامون چگونگی رسیدن به جاودانگی سؤال کرد، به او دستور داد، از اوامر عهد قدیم تبعیت کند.2
اما پولس به محض اینکه توانست جای پای خود را در میان حواریان مستحکم کند، اقدام به لغو آن قوانین نمود، آنجا که می‌گوید:
زیرا هرکه به مقتضای قوانین عمل کند، لعن و نفرین شده است.3
و هم چنین باشد، ای کسانی‌که از قوانین تبعیت می‌کنید، از رحمت خداوند محروم شوید.4
با اینکه وقتی می‌خواست زنان را ساکت نماید، از قوانین حمایت نمود و گفت:
زنانتان را در کنیسه‌ها ساکت کنید، چرا که آنها حق سخن گفتن ندارند، و به‌سان آنچه که قانون می‌گوید، باید اطاعت و فرمانبرداری نمایند.6

این رقابت میان این دو طایفه برای قرن‌ها ادامه یافت و به کشته شدن بسیاری انجامید. در سال 325 یاران و پیروان پولس توانستند، بر مجمع کلیسایی منعقد در «نیزا» استیلا یابند و فوراً دستور سوزاندن انجیل‌های چهارگانه یونانی از جمله تنها انجیلی که به زبان آرامی- زبان حضرت مسیح(ع) - نوشته شده بود را صادر کردند.

مجمع کلیسایی نیزا، بر عقیدة تثلیث که کاهن اسکندری اشکاسیوس، ابداع کرده بود، به عنوان مهم‌ترین عقیدة آیین مسیحیت تکیه کرد. همچنین روز تولد مسیح(ع) را به 25 دسامبر تغییر داد تا با روز تولد الهة خورشید، میترا، مطابقت داشته باشد و روز عبادت هفتگی را از شنبه به یکشنبه تغییر داد.
انجیل برنابا امروزه یکی از صحیح ترین انجیل‌ها به شمار می‌آید، برنابا همراه و انیس مسیح(ع) بود، اما در قبال پنج انجیل دیگر که از سوی کلیساهای مسیحی معتبر به شمار می‌آید، اکثر کارشناسان اتفاق نظر دارند که نام مؤلفان واقعی آن ناشناخته و نامعروف است. این انجیل‌ها به دست پیروان قدیس پولس نوشته شدند و برای کسب مصداقیت و احترام نام‌های معروف و مشهودی به آن اطلاق گردید.

معرفی برنابا، صاحب انجیل

نام واقعی برنابا «یوسف ژوزف بن لووی بن ابراهیم» یهودی از سبط لووی، از قبرس است. وی مزرعه‌اش را فروخت و آن را به پای شاگردان مسیح ریخت.5 به تقوا و درستکاری شناخته شد و سفر اعمال او را «یوسفی که از جانب فرستادگان برنابا خوانده شد» نامید.6 و هنگامی‌که پولس ادعا کرد، مسیح را دیده و به اورشلیم بازگشت تا به شاگردان نزدیک شود، برنابا مسئولیت معرفی او را به شاگردان بر عهده گرفت.7

و برنابا برای تبلیغ و دعوت نیکوکار و صالحی بود که مملو از روح القدس و ایمان به خدای بود،‌ بنابراین جمع قابل توجهی به خدای ایمان آوردند.8 سپس به همراه شائول (پولس) یک سال کامل به طرسوس رفت (اعمال 15/29)، پس از این مشاجره نام برنابا از عهده جدید محو شد.
مورخان یادآوری می‌کنند که وفات او به سال 61 م. در قبرس به وقوع پیوست. بت‌پرستان او را سنگسار کردند و همین باعث مرگ او شد، پسر خواهرش «مرقس انجیلی» نیز او را به خاک سپرد.

انجیل برنابا در حال حاضر موجود است؟

آیا انجیل برنابا در حال حاضر موجود است؟
منابع تاریخی به برنابا، انجیل، رساله و کتابی را نسبت می‌دهند که از مسافرت‌ها و آموزه‌های فرستادگان و پیامبران سخن می‌گوید. دانشمند آلمانی «چندروف».10 به رساله برنابا در دست‌نوشته‌های سینا دست یافت که به مقدس به شمار آوردن این رساله برای مدت‌ها اشاره می‌کرد.
اما هیچ یک از رساله‌ها و کتاب‌هایش مقدس به شمار نمی‌آید، اینجاست که باید گفت جای تعجب دارد، رساله‌های پولس و «لوقا» که هیچ یک مسیح را ندیده‌اند، چگونه معتبر به شمار می‌آیند، در حالی که سخنان برنابا که در ایمان و درستی و مصاحبت و هم‌نشینی با مسیح برایشان سبقت نمود، معتبر نیست!

در سال 366 دستوری از «پاپ دماسوس» پیرامون عدم مطالعه انجیل برنابا صادر شد،‌ مجلس کلیسا‌های غربی نیز در سال 382 و «پاپ انوسنت» در سال 465 و «پاپ گلاسیوس اول» در سال 492 مطالعه برخی از انجیل‌ها را تحریم کردند که انجیل برنابا نیز جزء این انجیل‌ها بود.

دستیابی به نسخه‌ای از انجیل برنابا

کلام انجیل برنابا برای قرن‌های طولانی محو شد، تا اینکه «فرامینو» راهب ایتالیایی، در اواخر قرن شانزدهم بر نسخه‌ای از آن در کتابخانة «پاپ استکوس پنجم» در واتیکان دست یافت، که آن را مخفی نمود و با آن خارج شد و اسلام آورد و دیگر نامی از این نسخه برده نشد.
در سال 1709 «کریمر» یکی از مستشاران تزار روسیه بر تنها نسخه‌ای دست یافت که امروزه از انجیل برنابا در دست است که در سال 1738 به وین منتقل شد، این نسخه در 225 صفحه،‌ در دو جلد و به زبان ایتالیایی نوشته شده است.

و در آغاز این قرن به دست استاد «خلیل سعادت» ترجمه شد. در مقدمه استاد سعادت توضیحاتی داده است که از آن برای شناخت و فهم اصول و مبادی این نسخه استفاده می‌کنیم. هم چنین از وجود ترجمه اسپانیایی نام برده شده که تعدادی از شرق شناسان در اوایل قرن هجدهم آن را دست به دست می‌کردند و سرانجام به دست دکتر هوایت رسید که عنوان کرد،‌این نسخه ترجمه‌ای است از نسخة ایتالیایی آن و مترجم اسپانیایی آن فردی مسلمان به نام «مصطفی العرندی» است که این نسخه را نیز دکتر هوایت از دست داد. بنابراین اینکه نویسنده تنها نسخة ایتالیایی و نویسندة انجیل چه کسی است، معلوم نیست.
مرکز بین المللی استراتژی‌ها و برنامه‌ریزی
مترجم: قبس زعفرانی


پی نوشت:

1. مقی 17:5.
2. قرمس 19:10-17.
3. جلاتیان 10:3.
4. جلاتیان 4:5.
5. اعمال 37-36.
6. اعمال 4/36.
7. اعمال 9/27.
8. اعمال 11/24-22.
9. اعمال 15/29.
10. 1859 میلادی.

ماهنامه موعود شماره 60


نظر شما( )
?رضا حریری

چهارشنبه 84/11/26  ساعت 9:3 صبح

جنگ صلیبی مدرن

جنگ صلیبی مدرن

رایزن اسبق مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا اظهار داشت: وزیر اصلاحات ایتالیا از پاپ بندیکت شانزدهم خواسته تا مانند پاپ‌های قرون وسطی سردمدار آغاز یک جنگ صلیبی علیه جهان اسلام شود.
محمد حسن قدیری ابیانه در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به ادعای یک وزیر ایتالیایی در خصوص قرار گرفتن جهان در آستانه یک جنگ صلیبی علیه مسلمانان اظهارداشت: روبرتو کالدورلی وزیر اصلاحات ایتالیا در مصاحبه امروز خود با روزنامه لارپوبلیکای ایتالیا خواستار سردمداری پاپ برای آغاز جنگ صلیبی علیه جهان اسلام شد.

این وزیر ایتالیایی گفته است: یک تنفر عظیم از سوی ملت‌های مسلمان به راه افتاده که باید با آن مقابله کرد و مردم مسلمان را فقط می‌توان با زور شکست داد.
به گفته قدیری ابیانه کالدرولی تاکید کرده که مسلمان‌ها از توسل به تروریسم به حرکت دادن توده‌ها روی آورده‌اند و ما در حال حاضر شاهد دگماتیسم جمعی هستیم. وی گفته پاپ باید مثل پاپ‌های قرون وسطی به ایجاد اتحاد برای شکست فوری اسلامیست‌ها اقدام کند.
این وزیر ایتالیایی با اشاره به این‌که ‌مسیحیت باید به سرعت علیه تهدید اسلام بسیج شود، خاطرنشان کرده است: دولت‌های اروپایی و امریکایی در مقابل مسلمانان از خود نرمش نشان می‌دهند که دلیل آن شاید به خاطر این است که موضوع نفت در میان است؛ ولی کشورهایی که بخواهند نفت را تحریم کنند باید مجازات شوند.
قدیری ابیانه در گفت‌وگو با خبرنگار فارس با بررسی این اظهارات، تصریح کرد: اظهارات این وزیر ایتالیایی تاییدکننده فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر توطئه صهیونیست‌ها برای به راه انداختن جنگ صلیبی و رو در رو قراردادن مسیحیت و اسلام می‌باشد.
وی افزود: از ویژگی‌های دولت برلوسکونی داشتن وزرایی است که از وزرای رژیم صهیونیستی نیز افراطی‌ترند.
قدیری گفت: مسلمانان نباید به دام توطئه‌های صهیونیستی گرفتار شوند. باید با مسیحیان اتحادی بر علیه اهانت‌کنندگان به مقدسات دینی که اهانت به مذاهب را بخشی از آزادی مطبوعات می‌دانند، ایجاد کرد.
رایزن اسبق مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا با اشاره به این که باید بین آزادی بیان و آزادی اهانت تفاوت قائل شد، افزود: کشورهای اسلامی باید موضوع توهین به مقدسات مذهبی را در مجمع عمومی سازمان ملل و نیز شورای امنیت مطرح کرده و قطعنامه‌هایی در محکومیت و ممنوعیت آن به تصویب برسانند. ‌طبیعی است کشورهای قدرتمند و دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، در صورت مخالفت با چنین مسئله‌ای خود را رویاروی جهان اسلام قرار خواهند داد.
وی در ادامه یادآور شد: سردبیر روزنامه دانمارکی در توجیه توهین به مقدسات اسلامی گفته بود که ما خود را برای توهین به مقدسات مسیحیت نیز آزاد می‌دانیم. حال آن که ما مسلمانان توهین به حضرت مسیح ‌(ع) و حضرت مریم (س) را نیز توهین علیه خود محسوب نموده و با آن مقابله می‌کنیم.
سفیر اسبق ایران در استرالیا در پایان با اشاره به این‌که اقدام نشریات اروپایی در توهین به مقدسات اسلامی مرحله جدیدی از جنگ تمدن‌هاست، تصریح کرد: اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا که چاپ کاریکاتور در مورد هولوکاست را غیر قابل بخشش و متفاوت از توهین به مقدسات اسلامی دانسته و توهین به مقدسات را در چارچوب آزادی بیان در غرب مطرح کرده، خود توهین بزرگی می‌باشد و ماهیت سردمداران کاخ سفید را در مقابله با جهان اسلام نشان می‌دهد.


نظر شما( )
?رضا حریری

یکشنبه 84/11/23  ساعت 10:11 صبح

تا پایان قرن 21 اروپا مسلمان می شود

 

تا پایان قرن ۲۱ اروپا مسلمان می شود

اگر تعداد مسلمانان به همین نسبت 20 تا 25 درصد کل جمعیت اروپا باقی بماند، تعداد افراد بزرگسال شاغل به 40 درصد یا بیشتر می‌رسد و فاصله زمانی بین 2010 تا 2050، می‌تواند برای تغییر ماهیت تمدن اروپا کافی باشد.کارشناس آمریکایی که در مورد اسلام تحقیق می‌کند، می‌گوید: با روند کنونی تا آخر قرن 21، اروپا از اکثریت جمعیت مسلمانان برخوردار خواهد شد،
تحلیل تازه‌ترین آمارهای به دست آمده از تغییر بافت جمعیتی در اروپا، مجامع جهانی و ارگان‌های اطلاعاتی ـ امنیتی اروپا و آمریکا را دچار وحشت کرده است.
با رشد منفی جمعیت اروپایی‌ها و رشد و گسترش اعراب و مسلمانان در قاره سبز، برآوردها نشان می‌دهد در صورت ادامه این روند، تا پایان قرن بیست‌ویکم، مسلمانان، اکثریت جمعیت را در اروپا خواهند داشت.
به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب»، روزنامه «واشنگتن‌‌تایمز» در گزارشی نوشت: در مهد تمدن غرب، گهواره‌ها همه خالی هستند؛ از آتلانتیک تا مناطق ناحیه اورال، در جوامعی با اقتصاد قوی و ضعیف تا کشورهای پروتستان و کاتولیک، کشورهای اروپایی شاهد کاهش و سقوط پیش‌بینی‌نشده نرخ زادوولد هستند.



تحلیلگران اجتماعی هشدار داده‌اند که این پدیده بر رشد اقتصاد، برنامه‌های رفاهی ـ اجتماعی، الگوی مهاجرت و توانایی اروپا در حفظ قدرت خویش به عنوان یک وزنه در حیطه‌های مختلف فرهنگی، دیپلماتیک و نظامی در قرن 21، اثرگذار خواهد بود.

طبق برآوردهای سازمان ملل در سال 1900، 7/24 درصد جمعیت کره زمین، اروپایی هستند و هم‌اکنون سهم جمعیت اروپاییان، کمی بیش از 10 درصد است. تا سال 2025 با تعداد میانگین زنان، کشورهای عضو اتحادیه اروپا به میزان 48/1 درصد صاحب فرزند می‌شوند که این امر نشان می‌دهد، نرخ جمعیتی اروپاییان نسبت به افراد دیگر دنیا، یک نفر از 14 نفر خواهد بود که حدود 7 درصد کل جهان می‌شود. کمبود تعداد نوزادان به همراه زیاد شدن مدت طول عمر بزرگسالان امروز جامعه اروپا، شواهد اساسی بهبود زندگی‌ها، استانداردهای زندگی و روابط بین نسل‌هاست؛ این نتایج، از سوی کمیسیون اروپا و بنا بر تغییرات جمعیت شناختی، گزارش شده است.

کمتر شدن تعداد افراد شاغل جوان در اروپا ـ که با افزایش تعداد افراد بازنشسته همراه است ـ نگرانی‌های بسیاری را از بابت نامعلوم بودن سرنوشت سیستم‌های حمایت اجتماعی و رفاهی در سراسر قاره اروپا پدید آورده است.

یک بعد آشکار این مسئله جمعیت‌شناختی در شهرهای فرانسه آشکار شد که در آنجا، آشوب‌ها از ردیف جمعیتی جوانی آغاز شد که پسران بیکار خانواده‌های مهاجری بودند که از غرب و شمال آفریقا به فرانسه آمده بودند. تعداد زیادی از مهاجران مسلمان در سراسر اروپا به سمت فرانسه کشیده شدند که مقیاس بالای مهاجرت از جمعیت‌های قبلی مثل الجزایر، به این تعداد افزوده شد و شش میلیون جمعیت مسلمان اروپا، 10 درصد کل جمعیت این کشور را از آن خود کرد.

«مایکل والوس»، تحلیلگر سابق وزارت خارجه آمریکا که هم‌اکنون با سازمان تحلیل رفاه اجتماعی در آکادمی فیزیک کاربردی «جان‌ هاپکینز» همکاری می‌کند، معتقد است که نسل جدید عرب در اروپا، هم‌اکنون در سن نوجوانی هستند و به زودی جوانان بیست ساله‌ای خواهند شد که تأثیر بی‌شماری بر جامعه اروپا خواهند گذارد.

با این تعداد جمعیت بومی اروپا ـ که به حد کافی بچه‌دار نمی‌شوند تا سطوح جمعیتی فعلی را حفظ کنند ـ موج رو به گسترش نسل جدید عرب‌ها ـ که با افزایش مهاجرت‌های غیرقانونی همراه شده است ـ سهم مسلمانان را از جمعیت کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا و ایتالیا افزایش می‌دهد و یک‌سوم جمعیت این کشورها را به خود اختصاص خواهد داد.

والوس در آخرین تحلیل خود گفته است: در آغاز یک دوره چهل ساله در سال 2010، اگر تعداد مسلمانان به همین نسبت 20 تا 25 درصد کل جمعیت اروپا باقی بماند، تعداد افراد بزرگسال شاغل به 40 درصد یا بیشتر می‌رسد و فاصله زمانی بین 2010 تا 2050، می‌تواند برای تغییر ماهیت تمدن اروپا کافی باشد. انگیزه‌های شورشیان فرانسوی، مسائل اقتصادی، مذهبی و اجتماعی بوده است که هنوز هم موضوع داغ بحث‌هاست؛ برخی بر این باورند که تعصب‌های اسلامی عامل این ناآرامی‌ها بوده است.

میزان زادوولد نسل اول مهاجران مسلمان در فرانسه، سه برابر فرانسوی‌الاصل‌‌ها بوده است که این الگو در دیگر کشورهای اروپایی با تعداد بسیار بالایی از جمعیت مهاجرانی که از آفریقا و خاورمیانه به اروپا می‌آیند، تکرار شده است.

«برنارد لوئیس»، پژوهشگر و کارشناس آمریکایی که در مورد اسلام تحقیق می‌کند، می‌گوید: با روند کنونی تا آخر قرن 21، اروپا از اکثریت جمعیت مسلمانان برخوردار خواهد شد، اما دیگر تحلیلگران بر این باورند که تاریخچه جمعیت‌شناختی، نشان می‌دهد رویه فعلی، ادامه‌دار نیست.
اما مطلب دیگر آن است که نرخ زادوولد در جهان اسلام کاهش بسیار زیادی داشته است.

«بن واتنبرگ»، پژوهشگر مؤسسه «اینترپرایز»، می‌گوید: میانگین تعداد افراد خانواده مهاجرین در اروپا به سرعت به سمت مقیاس خانواده‌های اروپایی پیش می‌رود. واتنبرگ ادامه می‌دهد: اروپا با یک بمب جمعیتی مسلمانان روبه‌رو‌ست.

بنا بر گزارش کمیسیون اروپا، جمعیت در کشورهای اروپایی مانند مجارستان، لاتویا، لیتونی، استونی، اسلواکی و جمهوری چک رو به کاهش است. از شش کشور پرجمعیت اروپایی، تنها فرانسه و انگلیس گمان می‌کنند که احتمالا جمعیتشان تا سال 2050 افزایش یابد. میزان باروری برای هر زن ایتالیایی، اسپانیایی و آلمانی 3/1 درصد است.

مدیر بخش جمعیت سازمان ملل در تحلیل اخیر خود در مجله «گلوبالیست» گفته است: سقوط جمعیت اروپا ارادی بوده و نتیجه تمایل هزاران نفر از میلیون‌ها زن و مردی است که فرزند کمتر را ترجیح می‌دهند.

همچنین سازمان ملل متحد، سازمان توسعه و همکاری اقتصاد اروپا و حتی سازمان «سیا»، تحقیقات خود را درباره پیامدهای اجتماعی و اقتصادی ناشی از کاهش تولیدمثل در اروپا را منتشر ساخته‌اند. «سیا» هشدار داده است که ساختارهای امنیت اجتماعی اروپا در ظرف مدت کمتر از یک دهه با نابودی روبه‌روست و تا وقتی که کاهش نرخ جمعیت مورد توجه اساسی قرار نگیرد، وضع به همین منوال خواهد بود.

در ادامه گفته شده که امنیت فعلی اتحادیه اروپا تداوم‌ناپذیر است و فقدان احیای دوباره نظام اقتصادی می‌تواند، به شکاف اروپا و بدتر از آن کم‌رنگ شدن نقش اتحادیه اروپا در راستای تحقق اهدافش به عنوان یک وزنه سنگین در سطح جامعه بین‌المللی منجر شود.
 



نظر شما( )
?رضا حریری

شنبه 84/11/8  ساعت 9:27 صبح

معرفی یهود 2(صفات یهود)

صفات یهود

گوستاولوبون فرانسوى مى‏گوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوئیم: یهود مانند انسانهائى هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده‏اند و همیشه از صفات انسانى بى‏بهره بودند، چرا که همچون پست‏ترین مردم روى زمین زندگى مى‏کنند(1).

بنى اسرائیل همیشه مردمى وحشى، سفاک و بى‏غیرت بوده، حتّى در زمانى که خود آنها بر کشورهاى خود حکومت مى‏کردند، باز هم از سفاکى خود دست بر نداشته‏اند، بى‏پروا وارد جنگ شده و چون از پاى در مى‏آمدند، به یک مشت خیالات غیر انسانى و بى‏اساس پناه مى‏بردند. خلاصه آنکه هیچ فرقى میان یهود و حیوانات نمى‏توان گذاشت(2).

برجسته‏ترین صفات یهود، چنانچه قرآن بیان مى‏کند از قرار ذیل است.

1 ـ قساوت و توحش:

چنانچه خداوند متعال مى‏فرماید: (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلکْ فَهِىَ کَالْحِجَارَةِ اَوْ أشَدُّ قَسْوَةً وَ إنَّ مِنَ‏الحِجَارةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(3) پس با این معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدند که دلهایشان چون سنگ یا سخت‏تر از آن شد چه آنکه از پاره سنگها نهرها بجوشد و برخى دیگر سنگ‏ها بشکافد و باز آبى از آن بیرون آید و پاره‏اى از ترس خدا فرود آیند (اى سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست. و در جاى دیگر مى‏فرماید:

(فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُم قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلا تَزالُ تَطّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ اِلاّ قَلیلاً مِنْهُم)(4) پس چون بنى اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم ودلهایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جاى خود تغییر مى‏دادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد در (تورات) نصیب بزرگى را از دست دادند و دائم بر خیانتکارى و نادرستى آن قوم مطّلع مى‏شوى جز قلیلى از آنها که با ایمان و نیکوکارند.

قساوت قلب و سنگدلى آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است.

(کاسیوس) در کتاب78 خود در فصل32 در حوادث سال117 م، مى‏نویسد:... مطابق همین تاریخ یهود در غرب دریاى طرابلس به رهبرى (آندریا) براى کشتن رومیها و یونانیها خروج کرده همه را از دم تیغ گذراندند، سپس خونهایشان را آشامیده، گوشتهایشان را خوردند، سرها و استخوانها را قطعه قطعه کرده و به سگها دادند.

خیلى از ما را هم مجبور کردند که یکدیگر را مثل حیوانات بکشیم. تعداد آن کسانى که در این کشتار به قتل رسیدند به220000 نفر رسید.

و همانند این کشتار را در مصر و قبرس به رهبرى (آرتمیون) تکرار کردند و در این کشتار هم240000 نفر به قتل رسیدند.

در (سافیل) واقع در اسپانیا،138 مسیحى را به یکى از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده به گور کردند، بطوریکه دستهایشان از قبر بیرون مانده و برخى از اجساد بطور کامل زیر خاک پنهان نشده بود.

البته این قساوت قلب براى یهود، تازگى ندارد و حتّى در همین جنگ اخیر (1967م) مسلمانان و اسرائیل هنگامى که آنها بر بیت‏المقدّس پیروز شدند، به یکى از قریه‏هاى نزدیک شهر حمله برده و مردم بى‏دفاع و بى‏گناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولى یهود مگر مسجد مى‏فهمد؟ وقتى همه مردم وارد مسجد شدند هلى‏کوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بى‏گناه و بى‏دفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند(5).

2 ـ کشتن انبیاءالله:

قرآن مجید در این باره مى‏فرماید: (وَلَقَدْ اتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَقَقَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ اتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَأیَّدْناهُ بِرُوح الْقُدُسِ أفَکُلَّما جائَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسَکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقا کَذَّبْتُمْ وَ فَریقا تَقْتُلُونَ)(6).

و ما به موسى کتاب تورات را عطا کردیم و از پى او پیغمبران را فرستادیم و عیسى(ع) پسر مریم را به ادلّه روشن، حجّتها دادیم و او را به واسطه روح‏القدس اقتدار و توانائى بخشیدیم، آیا هر پیامبرى که بر خلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خدا آورد از امرش سرپیچى کرده از راه حسد گروهى را تکذیب مى‏کنید و گروهى را مى‏کشید؟

همچنین مى‏فرماید: (وَاِذا قیلَ لَهُم امِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالوُا نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَرآءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ مُصَدِّقا لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)(7).

و چون به یهود گفته شد ایمان بیاورید به قرآنى که خدا براى (هدایت بشر) فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات، چون به ما نازل شده ایمان مى‏آوریم و به غیر تورات کافر مى‏شوند در صورتى که قرآن حقّ است و کتاب آنها را تصدیق مى‏کند، بگو اى پیغمبر اگر شما در دعوى ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات قبل از این پیغمبران را کشتید؟

و باز قرآن مى‏فرماید: (لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنى اسْرائیلَ وَاَرْسَلْنا اِلَیهِمْ رُسُلا کُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یقتُلوُنَ)(8).

از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم (که خدا را اطاعت کنند) و پیامبرانى بر آنها فرستادیم (که احکام خدا بیاموزند) هر رسولى آمد چون بر خلاف هواى نفس آنها گفت، گروهى را تکذیب کرده و گروهى را کشتند.

عجیب آنکه کشتن پیامبران آنقدر در بین آنها معمول شده بود که صورت طبیعى به خود گرفته بود، چنانچه در روایات است که یهود مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب70 پیامبر را سر بریدند و سپس دکانهاى خود را باز مى‏کردند مثل اینکه هیچ کارى نکرده‏اند(9).

از جمله پیامبرانى که بدست آنها به قتل رسیدند، یحیى و زکریّا(علیهماالسلام) بودند که فقط بخاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع مى‏کردند مستحق قتل شدند.

چنانچه مى‏خواستند (هارون) جانشین حضرت موسى(ع) را به قتل برسانند. و براى عیسى(ع) چوبه‏هاى دار نصب کردند.

و از همه بزرگتر آنکه پیامبر اسلام(ص) را شهید کردند چنانچه در تواریخ مى‏نویسند: پس از فتح خیبر همسر (سلام بن مشکم) یهودى که ظاهرا اسلام آورده بود طعامى از گوشت ران گوسفند مهیّا کرده، و به خدمت رسول اکرم(ص) فرستاد، پیامبر خدا(ص) که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند، (بِشر بن براء) را دعوت کرد بِشر هم دست برده و قطعه‏اى از آن گوشت را خورد و مقدارى از آن را جوید، یک مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فریاد زد (به خدا قسم که این گوشت به من خبر مى‏دهد که مسموم است) ولى آن زهر آنقدر قوى بود، که بِشر را در همان جا به قتل رسانیده و پیامبر اکرم (ص) را پس از چند هفته شهید کرد(10).

3 ـ دروغ، افتراء، تحریف:

قرآن مى‏فرماید: (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلّوُنَ اِلاّ اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرونَ)(11).

گروهى از اهل کتاب انتظار و آرزوى آن دارند که شما را گمراه کنند، به آرزو نخواهند رسید و این را نمى‏فهمند.

و مى‏فرماید: (یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(12).

اى اهل کتاب چرا حقّ را به باطل مشبه مى‏سازید تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش کنید در صورتى که به حقّانیّت آن آگاهید.

(مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِى‏الدّینِ وَلَوْ اَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعنا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنا لَکانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اَقْوَمَ وَلکِنْ لَعَنَهُمُ‏اللَّهُ بَکُفْرِهِمْ فَلایُؤْمِنُونَ اِلاّ قَلیلاً)(13).

گروهى از یهود کلمات خدا را از جاى خود تغییر داده و مى‏گویند: فرمان خدا را شنیده و از آن سر مى‏پیچیم و (به زبان جسارت با تو خطاب مى‏کنند) مى‏گویند بشنو که کاش شنوا باشى و گویند ما را رعایت کن و گفتار شان زبان بازى و تمسخر به دین است و اگر به احترام مى‏گفتند که ما فرمان حقّ را شنیده و تو را اطاعت کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر. خدا آنها را چون کافر شدند لعنت کرد که به جز اندکى از آنها (لایق رحمت خدا نیستند) ایمان نمى‏آورند.

(... مِنَ‏الَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ...)(14).

و نیز اندوهگین مباش از یهودانى که جاسوسى کنند، سخنان فتنه خیز به جاى کلمات حق تو به آن قومى که از کبر نزد تو نیامدند، مى‏رسانند (مانند یهودان خیبر) (آنها از دشمنى و عناد به اسلام کلمات حقّ را بعد از آنکه به جاى خود مقرّر گشت) به میل خویش تغییر دهند.

4 ـ مکر و خدعه:

این دو صفت دو عصاى ضخیمى است که همیشه یهود در کارهاى خود بر آنها تکیه مى‏کنند. مکر و خدعه در ذات هر یهودى است، در هرکجا و در هرکارى که انجام مى‏دهد با او همراه مى‏باشد.

قرآن مى‏فرماید: (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُالْمکِرینَ)(15).

یهود با خدا مکر کردند، خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد و از همه کس خدا بهتر مکر تواند کرد.

(یا اَیُّهاالرَّسُول لایَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِى‏الْکُفْرِ مِنَ‏الَّذینَ قالُوا آمَنّا بِاَفْواهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ...)(16).

اى پیغمبر غمگین از آن مباش که گروهى از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان نیاورند به راه کفر مى‏شتابند.

5 ـ مال اندوزى و ثروت پرستى:

وقتى که موسى(ع) براى آوردن الواح به کوه طور رفت و سامرى گوساله‏اى از طلا و نقره براى آنها ساخت، از آن روز تا به امروز ثروت بزرگترین معبود یهود است.

هر یهودى سعى مى‏کند مالهاى جهان را تحت اختیار خود در آورد و ازاین راه اختیار دار مردم باشد.

خداوند متعال مى‏فرماید: (وَلَقَدْ جائَکُمْ مُوسى بِالبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنْتُمْ ظالِمُونَ)(17).

و با آن همه آیات و دلایل روشن که موسى براى شما آشکار نمود باز گوساله‏پرستى اختیار کردید در غیاب او، که مردمى سخت ستمکار بودید.

(وَ تَرى کَثیرا مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِى‏الاِثْمِ وَالْعُدْوانِ وَ اَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ماکانُوا یَعْمَلُونَ)(18).

بسیارى از آنها را بنگرى که در گناه و ستمکارى و خوردن حرام مى‏شتابند، بسیار کار بدى را پیشه خود ساخته‏اند.

6 ـ پیمان شکنى و نقض عهد:

اگر امکان داشت تا پیمان شکنى را مجسّم کنیم... مى‏بایستى به یهود نگاه کرد. چه پیمانها و عهدهائى را که زیر پا نهادند و شرافت انسانیّت را لگدمال نمودند؟

هنگامى که پیامبر اسلام(ص) خندق را حفر کرد و مانع عبور سپاه کفار شد، یهود (بنى قریظه) که هم پیمان رسول الله(ص) بودند یک جلسه اضطرارى تشکیل داده و با خود قرار گذاشتند، که آنها از پشت بر لشکر اسلام حمله کنند و هم از طرف دیگر کفار بر آنها حمله‏ور شوند تا بدین وسیله اسلام را از ریشه نابود سازند، ولى سرانجام لشکر أحزاب شکست خورد و این بار نوبت این قبیله خائن رسید.

پیامبر اکرم(ص) مدّت25 روز آنها را محاصره کرد، تا بالاخره تسلیم شدند.

بعد از آن700 مرد سلحشور را دربند کرده خدمت پیامبر اسلام(ص) آوردند، پیامبر اکرم فرمود: هرکس را که مى‏خواهید انتخاب کنید تا در باره شما قضاوت کند. آنها (سعد بن معاذ) را که قبلا از همان قبیله خیانت کار بود انتخاب کردند، سعد که طبیعت آنها را مى‏دانست أمر کرد، تا تمام مردها را گردن زده و زنهایشان را اسیر کنند. هنگامى که پیامبر خدا(ص) قضاوت سعد را شنید، فرمود: بخدا قسم حکم تو مطابق حکم خدا بود(19).

7 ـ فساد اخلاق:

فساد اخلاق، یکى از وسائل شرافتمندانه پیشرفت یهود است و به قول هیتلر هر دُملى را که انسان بشکافد خواهد دید که میلیونها یهودى داخل آن مشغول فسادند(20).

قرآن مجید مى‏فرماید: (لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى اِسْرائیلَ على لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلوُنَ)(21).

کافران بنى اسرائیل به زبان داود و عیسى بن مریم مورد لعن و نفرین واقع شدند که نافرمانى حکم خدا کرده و از حکم حقّ سرکشى کردند، آنها هیچگاه از کار زشت خود (با آن همه پند و اندرز رسولان) دست بر نداشتند و آنچه مى‏کنند چقدر زشت و ناشایسته است.

8 ـ ربا خوارى:

قرآن مجید در این باره مى‏فرماید:

(فَبِظُلْمٍ مِنَ‏الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ کَثیرا وَاَخْذِهِمُ الرِّبوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَاَکْلِهِمْ اَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ اَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذابا اَلیما)(22).

پس به جهت ظلمى که یهود (در باره پیامبران و عیسى(ع) و در حقّ خود) کردند و هم بدین جهت که بسیارى از مردم را از راه خدا منع نمودند، ما نعمتهاى پاکیزه خود را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم و از این جهت که ربا مى‏گرفتند، در حالى که از آن نهى شده بودند، نیز از این رو که اموال مردم را به باطل (مانند رشوه و خیانت و سرقت) مى‏خوردند. و ما براى کافران آنها عذابى دردناک مهیّا ساختیم.

این شمه‏اى از صفات رذیله و برجسته یهود است و شاید همین عادات و روشهاى ناپسند بوده که همیشه آنها را تحت فشار دولتها قرار مى‏داد و همین سبب شد که یهود را از بیشترین کشورهاى جهان اخراج کنند.

در سال1290 میلادى یهود، مردم (انگلستان) را بستوه در آورد، در نتیجه (ادوارد) فرمان داد که همه آنها را از کشور انگلستان بیرون کنند و در اعلامیه‏اى که از طرف او منتشر شد آمده بود که: یهود باید قبل از عید قدسین از کشور انگلستان خارج شوند و چنانچه کسى از این تاریخ خارج نشود او را اعدام کرده و به دار آویزان کنند و جسدش را چهار قسمت بنمایند.

در اثر این فرمان، تعداد16000 یهودى که ساکن انگلستان بودند آنجا را ترک کرده و تمام اموال آنها مصادره شد.

پس از این تاریخ مدّت400 سال ورود یهود به انگلستان ممنوع بود، تا آنکه (کرمویل) در سال1657 میلادى تحت شرائطى اجازه داد که وارد کشور انگلستان شوند(23).

در همین سال براى نخستین بار به یهود اجازه داده شد که اوّلین کنیسه خود را در لندن بنا کنند.

و فقط در سال1674 به یهود (آمریکا) که در آن وقت یکى از مستعمرات بریتانیا بود اجازه دادند که علنا عبادت کنند. و در سال1841 اولین روزنامه یهودى در انگلستان منتشر شد.

در کشور فرانسه (لویس اغسطس) یهود را از آن کشور بیرون کرد و تا مدّت20 سال از ورود آنها جلوگیرى نمود. و در عهد (فیلیپ زیبا) براى دومین بار آنها را از فرانسه بیرون کرده و تمام دارائیهاى آنها را مصادره نمود. و در سال1341 میلادى، مردم بر علیه یهود شورش کرده و هزاران یهودى را سر بریدند، این شورش چندین سال ادامه داشت، بطوریکه در سال1394 یک یهودى در کشور فرانسه وجود نداشت.

در سال1492 به آنها اجازه داده شد که وارد فرانسه شوند، ولى تا اواسط قرن شانزدهم به آنها اجازه سکونت در شهر را ندادند(24).

یهود چندین بار در کشور (آلمان) طرد شدند که آخرین مرتبه بدست هیتلر انجام گرفت و مدّت12 سال وحشت‏ناکترین شکنجه‏ها را از طرف نازیها تحمّل کردند.

ما نمى‏دانیم هیتلر روى چه اساسى آنها را نابود کرد، ولى همین قدر مى‏دانیم که یهود ملتى پست و بى‏شرافت است و انسانیّت از دست او زخمهاى زیادى بر تن دارد و آنچه بر سرش آمده کیفر خونریزیهاى او نخواهد بود.

در کشور (اسپانیا) در تاریخ31 مارس سال 1492 (فردیناند) اعلامیه‏اى صادر کرده و در آن از یهود خواست که تا آخر ماه یولیو این کشور را براى همیشه ترک گویند، در اثر این فرمان تعداد500000 یهودى از اسپانیا خارج شدند.

همچنین از کشورهاى (شوروى سابق، لهستان، ایتالیا، روم، بلغارستان، سویس و مجارستان) یهود چندین بار طرد و اخراج شدند.



1 ـ (الیهود فى ‏تاریخ الحضارات الاولى)، ترجمه عادل، قاهره1950.

2 ـ همان مدرک، صفحه58.

3 ـ سوره بقره، آیه74.

4 ـ سوره مائده، آیه13.

5 ـ این خبر در تمام رادیوها و روزنامه‏ها و جرائد آن زمان منتشر شد.

6 ـ سوره بقره، آیه87.

7 ـ سوره بقره، آیه91.

8 ـ سوره مائده، آیه70.

9 ـ قصص الانبیاء.

10 ـ موقف علماءالاسلام من‏الیهود، صفحه29، مکتب اسلام شماره 3، سال9، صفحه162، معروف این است که پیامبر در موقع بیمارى خود چنین مى‏فرماید: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورد. زیرا اگرچه پیامبر اولین لقمه را بیرون انداخت، ولى آن زهر با آب دهان پیامبر کمى مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت اثر خود را گذارد.

11 ـ سوره آل عمران، آیه69.

12 ـ سوره آل عمران، آیه71.

13 ـ سوره نساء، آیه46.

14 ـ سوره مائده، آیه41.

15 ـ سوره آل عمران، آیه54.

16 ـ سوره مائده، آیه41.

17 ـ سوره بقره، آیه92.

18 ـ سوره مائده، آیه62.

19 ـ قصص الانبیاء.

20 ـ (تاریخ آلمانیا الهتلریه)، جلد1.

21 ـ سوره مائده، آیه78 و79.

22 ـ سوره نساء، آیه160 و161.

23 ـ مجله (الآداب)، 11/1957، صفحه43.

24 ـ (خَطَر الیهودیة العالمیة على الإسلام والمسیحیة)، صفحه114.


نظر شما( )
?رضا حریری

شنبه 84/11/8  ساعت 9:7 صبح

یهودیان و جعل نام فلسطین

یهودیان و جعل نام فلسطین

این سرزمین و مردم این خطه را تا سده نوزدهم میلادی «فلسطین» و «فلسطینی» نمی‌خواندند. در متون کهن عهد عتیق، «فلسطینی» به یکی از اقوام مهاجر جزایر دریای اژه اطلاق می‌شد که در اواخر هزاره دوّم پیش از میلاد به سرزمین کنعان حمله کردند و شهر- دولت‌های غزه و اشکلون و اشدود را پدید آوردند. آنان در ستیز با کنعانی‌ها و بنی‌اسرائیل بودند. سردار نامدارشان همان جالوت است که با داوود جنگید و سرانجام داوود تمامی سرزمین اسرائیل را از سلطه ایشان رهانید. کنعانیان (فنیقی‌ها) و اسرائیلیان این مردم را «فلسطینی» می‌خواندند. این واژه دارای ریشه آشوری است و با واژه فارسی «پلشت» یکی است به معنی مردم پست و فرومایه

 در اسناد رامسس سوّم از ایشان با نام «مردم دریاها» یاد شده است به دلیل تعلق‌شان به جزایر دریای اژه. از این قوم، به جز چند نام و واژه، هیچ نشانی بر جای نمانده است. مردم کنونی سرزمین فلسطین از نظر نژادی به‌طور عمده آمیزه‌ای از کنعانی‌ها و بنی‌اسرائیل با فرهنگ اسلامی و عربی هستند. از سده نوزدهم، الیگارشی «یهودی» غرب واژه «فلسطین» را به‌تدریج به فرهنگ جدید وارد کرد برای اطلاق بر مردم بومی این منطقه. در اوایل سده نوزدهم در آلمان واژه «فیلیستر» رواج یافت به معنی انسان بی‌فرهنگ، وحشی و نافرهیخته. واژه‌های philistinus لاتین و philistin فرانسه وphilistine انگلیسی به همین معناست. در اواخر سده نوزدهم واژه «فیلیستین»، به معنی وحشی، در زبان انگلیسی رواج یافت به‌ویژه توسط ماتیو آرنولد در کتاب فرهنگ و آنارشی. در سال 1922 دولت دیوید لویدجرج، که به شدت در زیر نفوذ یهودیان صهیونیست قرار داشت، نام «فلسطین» را به نام رسمی سرزمین قدس بدل کرد و سر هربرت ساموئل را به عنوان کمیسر عالی «فلسطین» منصوب نمود. به این ترتیب، مردم مسلمان و بومی منطقه با مهاجران غاصب عهد عتیق، که در فرهنگ یهودی و مسیحی و اسلامی وجهه‌ای منفی دارند، یکی معرفی شدند. این نام نیز اکنون چنان رواج یافته که با آن نمی‌توان کاری کرد.
عبد الله شهبازی


نظر شما( )
?رضا حریری

دوشنبه 84/10/19  ساعت 10:20 صبح

موعود در دین زرتشت(مصاحبه ای با موبد بزرگ زرتشتیان)

از کیومرث تا سوشیانس

اشاره:
عقیده به ظهور «موعود» مخصوص به دین یا ملت‏خاص نیست. هر یک از ملل منتشر در عالم به نوعى براى این اعتقاد اقرار آورده‏اند و براى رهایى جهان از چنگال ظلم و تباهى ، ظهور منجى آخرالزمان را انتظار مى‏کشند.
«سوشیانس مزدیسنا» به منزله «کرشناى‏» برهمنان و «بوداى پنجم‏» بودائیان مورد قبول همه زردشتیان مى‏باشد، آنان منتظر سه موعود مى‏باشند و قائل به وجود هزار سال فاصله میان هر یک از آنانند. «این موضوع در اوستا و کتب پهلوى و پازند و پارسى مشروحا با یک زبان شاعرانه و تعبیرات بسیار دلکش و عالى بیان شده است در اوستاى عهد ساسانیان نسک مخصوصى راجع به سوشیانس بوده است‏» بنابر اعتقاد زردشتیان ، طول جهان دوازده هزار سال خواهد بود که خود به چهار دوره یا عهد سه هزارساله تقسیم مى‏شود.
با مراجعه به منابع دینى زردشتیان بویژه فصل اول «بندهشن‏» دریافته مى‏شود که در سه هزار سال آغازین از عمر جهان ، اهورا مزدا عالم روحانى فروهر را آفرید و پس از آن ، جهان جسمانى را پدیدار ساخت، عمر این دوره از حیات جهان نیز سه هزارسال بطول انجامید.
در عهد سوم ، طغیان اهریمن موجب پدیدار شدن تباهى و رنج‏شد تا آنکه در سه هزارساله چهارم، زردشت نمودار گردید.
دهمین هزاره ، سرآغاز سلطنت پیامبر ایرانى است.
در آغاز هر یک از هزاره یازدهم و دوازدهم بالاخره ، آخرین هزاره از عمر جهان پسران زردشت نمودار خواهند شد.
به هر «سه پسر زردشت که در آخرالزمان تولد یا بند سوشیانس نام داده‏اند بخصوص این اسم براى تعیین آخرین موعود تخصیص یافته‏است و او آخرین مخلوق اهورا مزدا خواهد بود. دریسنا26 فقره 10 آمده است:

«ما به فروهر پاکان از نخستین بشر کیومرث تا سوشیانس درود مى‏فرستیم‏»
با این مقدمه به سراغ «موبد موبدان‏» اسفندیارى ، عالم روحانى زردشتین ایران مى‏رویم تا در محل انجمن زردشتیان ، با ایشان درباره «موعود» گفتگو کنیم.

موعود: لطفا مختصرى درباره تاریخ موضوع موعود در آیین زرتشت‏بفرمایید؟

موبد اسفندیارى: به طورى که مى‏دانید در مذهب زرتشتى عقیده به موعود آینده یا "سوشیانت" یکى از عقاید بسیار قدیم ایرانى است و نیاکان ما حتى پیش از زرتشت‏به ما بشارت داده بودند که امیدوار باشیم که پایان شب سیه سپید است و این امید باعث‏شد که ایرانیان بعد از هزار سال تحمل ظلم و ستم ضحاک تازى یعنى حکومت‏بابلیها و کلدانیها وقتى که کاوه آهنگر قیام کرد و آن چرم پاره پیش بندش را سر نیزه کرد و به قصد خونخواهى راه افتاد مردم هم دنبالش رفتند و ضحاک را شکست دادند و فریدون را بر تخت نشاندند. این از مظاهر امید و امید داشتن بود. در مقابلش یکى از عقاید بوداییها این است که هر وقت گرفتار سختى و زحمت فوق العاده‏اى شدند خودکشى کنند و در مذهب بوداییها خودکشى یکى از کارهاى صواب شمرده مى‏شود که آن را «هاراکیرى‏» مى‏نامند و معتقدند که این افراد مستقیم مى‏روند نیروانا. نیروانا هم یعنى نابودى و مى‏گویند که ما در اصل نابود بودیم و به خاطر گناهى که کردیم خداوند این کالبد هستى را به ما داد وقتى هم مردیم دیگر از هر رنج و بلایى آسوده مى‏شویم.

موعود: یعنى مى‏فرمایید اعتقاد به منجى موعود در دین زرتشت منشا صرفا امیدآفرینى دارد؟

موبد اسفندیارى: بله فقط امید است البته بعدا مى‏بینیم که یکى از پادشاهان ایران قبل از زردشت‏به نام کیخسرو زنده از دنیا رفته است و جزء جاودانیهاست. الان ما نمازى داریم به نام نماز تندرستى و براى عده زیادى از اینها نماز تندرستى مى‏خوانیم یعنى نمرده‏اند، مثلا بهرام شاه ورجاوند ، دستور پشوتن ، کیخسرو پادشاه، هوشیدرماه و سوشیانت را جزء جاودانیها مى‏دانیم که بعد از اینکه بشر با نیروى خودش شر را شکست مى‏دهد زمین آماده مى‏شود براى پیشبرد خیر. آن وقت این موعود آینده مى‏آید. که این موعود آینده پیش از زرتشت‏سه گروه‏بوده‏اند:یکى هوشیدران (خردمندان) سوشیانتها(خیرخواهان) و فرشوکرتها (نوکنندگان) و معتقدند خداوند همیشه اینها را زنده نگه مى‏دارد تا بشر را راهنمایى کنند. زرتشت هم وقتى ظهور فرمود گفت: «که من هم یکى از این سوشیانتها هستم . یعنى من از خیرخواهان شما هستم.»

موعود: لطفا بفرمایید در کدامیک از منابع دینى شما به ظهور موعود اشاره شده است؟

موبد اسفندیارى: بله در فروردین‏یشت. مى‏دانید که تمام یشتها بجز یکى دو تا متعلق به زمانى قبل از زرتشت است.

موعود: سوشیانت‏یا سوشیانس از نظر لغوى یعنى چه ؟

موبد اسفندیارى: یعنى خیرخواه ، شیانتا یعنى آرزومند، آرزو کردن ، خواهش کردن و «ساو» که بعدا به «او» تبدیل شد یعنى خوبى. پس سوشیانت‏یعنى خیرخواه.

ما معتقدیم که این فرمانده روز آخرت یعنى قیامت‏یک نفر خواهد بود به نام سوشیانت و سوشیانت‏یعنى هم خیرخواه و هم نجات‏دهنده ولى البته او نمى‏آید دین جدیدى دایر کند او مى‏آید عدل و داد و انصاف را در دنیا رواج بدهد پیش از ظهورش دنیا مثل امروزه گرفتار جنگ و جدال و بى‏انصافى و مردم آزارى و تقلب و دروغگویى و هر گونه بداندیشى و بدگفتارى و بدکردارى هست و او مى‏آید براى اینکه نیک اندیشى و نیک‏گفتارى و نیک‏کردارى و عدل و داد و صلح و دوستى را در پیش عالمیان برقرار کند. پس همراه سوشیانت‏یک عده‏اى از ارواح درگذشتگان پاک و پارسا هم به همراه او خواهند آمد و در رکاب او براى پیشبرد مرامشان همراهى خواهند کرد.

موعود: بفرمایید طبق اعتقاد شما ماموریت‏سوشیانت در وقت ظهور چیست؟

موبد اسفندیارى: ما معتقدیم که این سوشیانت وقتى مى‏آید دین تازه‏اى نمى‏آورد بلکه مى‏خواهد عدل و داد را برقرار کند و البته شرط دارد. به شرطى که ما (بشر) زمینه را آماده کرده باشیم براى شنیدن حرفهایش و گرنه ، نه او خواهد آمد و نه خدا او را خواهد فرستاد و انسان وظیفه مهمى دارد در از بین بردن شر.

موعود: ظهور سوشیانت چه علائم و نشانه‏هایى دارد؟

موبد اسفندیارى:نوشته‏اند اول سه تا سوشیانت مى‏آیند. اولى که مى‏آید خورشید ده شبانه‏روز در وسط آسمان مى‏ایستد و غروب نمى‏شود، دومى که مى‏آید خورشید 20 روز وسط آسمان مى‏ایستد و غروب نمى‏شود و وقتى سوشیانت‏یعنى آخرین موعود مى‏آید خورشید یک ماه تمام وسط آسمان مى‏ایستد و غروب نمى‏کند: هنوز کسى نفهمیده که مقصود و فلسفه این حرف چیست، چون اینجور چیزها اغلب نتیجه و معنى فلسفى دارد. مثلا وقتى مى‏گوییم که فلان پیغمبر کور را بینا کرد یا مرده‏اى را زنده کرد مردم ساده و عوام همان ظاهرش را مى‏گیرند در حالیکه در واقع کور آدم نفهم و نادان و بى‏علم است وقتى دین پیدا کرد ، علم پیدا کرد مثل کورى بوده است که بینا شده است و مى‏گوییم:

بود مرده آنکس که نادان بود که بى‏دانشى دشمن جان بود.

موعود: ببخشید جناب موبد منظور من معجزات نبود. سؤالم این است که وقتى سوشیانت‏بخواهد ظهور کند چه علائم طبیعى در زمین و آسمان و یا در خود اجتماع به وجود خواهد آمد؟

موبد اسفندیارى: اینها تمام فرضیه است هر چه هم که بگوییم فرضیه است.

ما ز آغاز و ز انجام جهان بى‏خبریم اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است

موعود: ضمن صحبتهایتان فرمودید که مؤمنان باید خودشان را آماده کنند براى ظهور سوشیانت این آماده شدن به چه معنى است؟

موبد اسفندیارى: یکى از موبدان زمان ساسانى این مطلب را گفته است که سوشیانت وقتى مى‏آید که شما همه یکى باشید متحد، یکدل و یکزبان باشید و زندگى مسالمت‏آمیز با هم داشته باشید.

موعود: آیا سوشیانت (موعود زرتشتیان) به هنگام ظهور یارانى هم دارد؟

موبد اسفندیارى: بله تمام این جاودانیها از یاران او محسوب مى‏شوند.

موعود: با پوزش از جناب موبد و تشکر از ایشان که على‏رغم وجود مشکلات و مراجعه کنندگان فراوان چنددقیقه‏اى از وقت‏خود را براى پاسخگویى به سؤالهاى ما اختصاص دادند. امیدواریم در فرصتى دیگر امکان پاسخگویى به دیگر سؤالها را فراهم سازند.

ماهنامه موعودـ شماره2


نظر شما( )
?رضا حریری

یکشنبه 84/10/18  ساعت 10:10 صبح

موعود در ادیان دیگر

عقیده ظهور منجی تنها منحصر به اسلام نیست. در دین زرتشت که یکی ازکهن ترین ادیان وحدانی جهان است از کسی به نام «‌سوشیانس » سخن به میان آمده است . کسی که در پایان جهان ظهور خواهد کرد و باعث پیروزی اهورامزدا بر اهریمن پلید و ناپاک می شود. پیروان این دین معتقدند که در پایان آخرین سه هزاره عمر دوازده هزار ساله جهان فرزند روحانی زرتشت یعنی سوشیانس ظهور می کند.اما پیش از سوشیانس « اوشیدر و اوشیدر ماه » بوده اند که به کمک مظلومان و بهدینان آمده اند. در کتاب بندهش که یکی از آثار زردشتی نگاشته شده در سده های اول اسلامی است و کتابی انباشته از داستان ها و روایات اساطیری از آغاز آفرینش تا رستاخیز جهان از دید مذهب زردشت است آمده ،‌که زرتشت پیامبر ، سه زن داشت. وی نزد پادشازن و نخستین زن خویش هووی رفت ، سه بار و هر بار تخمه وی به زمین اندر شد.» زیرا چنین تصور بود که از آن تخمه ،‌به هنگام احیای کیهانی ، سه پسر زاده شود . اوشیدر ، اوشیدرماه و سوشیانس . زیرا در پایان عمر 12 هزار ساله جهان ، دوشیزه ای به نام «اَرِدَدبد»که در دریای «کیانسه»‌ آب تنی می کند،‌از آن تخمه بار بر می دارد و سوشیانس نجات دهنده را به دنیا می آورد. همچنین درباره چگونگی نوسازی آینده پس از سوشیانس آمده است :‌« از آن جای مشی و مشیانه (نخستین زن و مرد آفریده شده توسط اهورامزدا)هنگامی که از زمین برستند، نخست آب ، سپس گیاه ، سپس شیر و سپس گوشت خوردند، مردم نیز به هنگام مردن شان نخست از گوشت و سپس از شیر و نان خوردن نیز بایستند و تنها ، تا به مردن آب خورند. ایدون نیز ، به هزاره اوشیدر ماه نیروی از بکاهد که مردم به یک خوراک سه شبانه روز به سیری ایستند . پس از آن ، از گوشت خوردن بایستند و گیاه و شیر گوسفندنا خورند. سپس از آن شیرخواری نیز ایستند، سپس ، از گیاه خواری نیز ایستند و آب خوار بُوَند. ده سال پیش از آن که سوشیانس آید ، از نان خوردن ایستند و نمیرند و ... به روایت بندهش رستاخیز مردگان نیز از پی ظهور سوشیانس فرا می رسد. اما فرنگیس مزداپور، معلم علوم دینی زردشتی درباره سوشیانس و عقیده زردشتیان به ظهور منجی می گوید:«منجی ها در دین زردشتی اول هر هزاره به وجود می آیند و صفت عمومی ایشان در سودرسان است که به زبان فارسی میانه آن را سوشیانس می نامند . یعنی کسی که به مردم سود زیاد می رساند.» وی این پدیده را در فرهنگ زردشتی همانند دین اسلام دارای دو نحله و تعریف متفاوت می داند و می گوید : « گروه اول علمایی هستند که متعلق به هزاره خاموشی و حوزه های علمیه دین زردشتی هستند و عقیده دارند که این منجی از سیستان ظهور خواهد کرد ولی نحله دیگری از علمای زردشتی که از سال 1771 پدید آمدند به هیچ اسطوره ای راجع به سوشیانس معتقد نیستند و عقیده دارند هر کس که کار مهمی برای جهان انجام دهد می تواند سوشیانس باشد کما این که به «‌انگپیل دو پرون »‌دانشمند فرانسوی که کتاب زند اوستا را ترجمه کرد صفت سوشیانس دادند. مزداپور همچنین از جاویدانانی چون کیخسرو زنده جاوید و پشوتن پس اسفند یار نام می برد که به کمک سوشیانس خواهند آمد. به طوری که زردشتیان در نماز های خود برای سلامتی کیخسرو دعا می کنند.» اما دین دیگری که در آن به طور کامل و بنیادی عقیده به ظهور منجی وجود دارد مسیحیت است . در واقع دین مسیحیت تنها دینی است که در آن خود پیامبر یعنی عیسی پسر مریم در پایان جهان ظهور می کند و به یاری ستمدیدگان جهان می پردازد.مسیحیان معتقدند که هنگام به صلیب کشیدن حضرت عیسی (ع) وی نه تنها کشته نشد بلکه صعود کرده و به جهان دیگر رفت تا در وقت لازم دو باره رجعت کند و جهان را نجات دهد. مسیحیان نیز بر این عقیده اند که مسیح دوباره ظهور خواهد کرد و معتقدند که او زنده است و هنگامی ظهور می کند که جهان را تیرگی و نابرابری و ظلم و ستم فرا گرفته باشدو او که منادی صلح و دوستی است با ظهور خود جهان را پر از دوستی و صلح و عدالت می کند.


نظر شما( )
<      1   2   3   4      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کاریکاتور های آخرالزمانی (6)
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

29350

بازدید امروز

7

بازدید دیروز

3

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

سوشیانت

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

دی 84
کاریکاتورهای آخرالزمانی
معرفی مهدی یار
انجیل برنابا چیست؟
معرفی یهود
موعود در آیین بودا
آرماگدون
کابالا
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

لوگوی دوستان

" alt="سایت موعود - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >

آوای آشنا

اشتراک