سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوشیانت

 

و به سوی محبّتت، راهی آسان برایم بگشا که بدان، برایم خیر دنیا و آخرت را کامل گردانی . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعا ـ]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?رضا حریری

چهارشنبه 85/6/1  ساعت 11:6 صبح

کاریکاتورهای آخرالزمانی (3)

 با عرض تبریک به مناسبت پیروزی غرور آفرین حزب الله لبنان سومین بخش از کاریکاتورهای آخرالزمانی تقدیم دوستان میشود امیدوارم با نظرات خود وبلاگ را در پیشبرد اهدافش یاری رسانید .

 

 

 

 


نظر شما( )
?رضا حریری

یکشنبه 85/4/11  ساعت 11:50 صبح

موعود در آیین بودا

 
پدر سدارته به شدت علاقه مند بود که پسرش جهانشاه شود، و بر اساس یک پیشگویی، سعی داشت او را در کاخ نگه دارد و نگذارد او با رنج و دردهای موجود در جهان آشنا شود. اما سدارته، که اتفاقاً دردهای جهان، مثل پیری، مریضی و مرگ را دیده بود، با مشاهده یک راهب ـ که گویا از همۀ رنج ها آسوده بود ـ به این نتیجه رسید که، اگر چه سراسر جهان، رنج است ، اما راهی برای رهایی از آن وجود دارد. 

آشنایی با بودیسم
آیین بودیسم که در حدود پنج قرن پیش از میلاد در هندوستان پدید آمد، در واقع واکنشی در برابر تفکرات انحصارطلبانه برهمنان هندو بود. اگرچه در بودیسم، وجود شخص بودا و شناخت زندگی او در برابر اصل معنوی بودا شدن ، اهمیت چندانی ندارد، ولی اصول کلی آیین بودیسم، به نحوی در مطالعه زندگی شخصی بودا روشن می شود. 

در مورد وجود و زندگی بودا اطلاع علمی دقیقی نداریم، و معلومات ما در این مورد، به داستانها و افسانه های موجود در متون بودیسم ـ که البته دارای یک نوع وحدت نظر است ـ منحصر می شود.
 
مطابق این روایت ها، بودا (به معنای بیدار شده)، لقب پسر حاکم قبیله «شاکیا » است که در حدود سال 560 (ق. م.) به دنیا آمد، و نام او را «سدارته » گذاشتند. البته بعدها به نام «شاکیامونی » و گاهی به نام قبیله اش «گوتمه » هم خوانده می شد. 

پدر سدارته به شدت علاقه مند بود که پسرش جهانشاه شود، و بر اساس یک پیشگویی، سعی داشت او را در کاخ نگه دارد و نگذارد او با رنج و دردهای موجود در جهان آشنا شود. اما سدارته، که اتفاقاً دردهای جهان، مثل پیری، مریضی و مرگ را دیده بود، با مشاهده یک راهب ـ که گویا از همۀ رنج ها آسوده بود ـ به این نتیجه رسید که، اگر چه سراسر جهان، رنج است ، اما راهی برای رهایی از آن وجود دارد. 

برای یافتن همین راه رهایی بود که سدارته از کاخ فرار کرد و چند سال فراگیری تعالیم برهمنان و شش سال ریاضت را تجربه کرد، اما در هیچ کدام راه رهایی را نیافت. سپس مدتی را به مراقبه و تفکر پرداخت و پس از مبارزه با شیطان، به مقام بودایی رسید و حدود چهل و پنج سال از عمرش را به تبلیغ آیین خود پرداخت؛ تبلیغی که ابتدا از شاگردانی شروع شد که بودا را ترک کرده بودند. 

اندیشه های بودا، اگر چه متکی بر نوعی جهان بینی است و از این نظر دارای فلسفه ای خاص است، ولی بیشتر آموزه های بودا، جنبه عملی و اخلاقی دارد. مجموعه اندیشه های بودا در «تری پیتکا » یا همان «‌سه سبد» که به آن «کانون پالی» می گویند، چند قرن پس از او جمع آوری شد.
 
همه فرقه های بودایی در اعتقاد به جوهر نظریات بودا، که به چهار حقیقت مطلق مشهور است، مشترک هستند.
این چهار حقیقت عبارت اند از:
حقیقت رنج: این جهان پر از رنج و محنت است.
حقیقت علت رنج: سبب رنج آدمی، شوق و علاقه جسم خاکی و هواهای دنیوی است.
حقیقت پایان رنج: وقتی میل و هوس از بین برود، همۀ رنج ها پایان می پذیرد.
حقیقت راه رهایی از رنج: راه رهایی از این رنج در هشت چیز خلاصه می شود:
بینش درست، اندیشه درست، گفتار درست، کردار درست، معاش درست، تلاش درست، حضور ذهن و آگاهی درست، تمرکز حواس و یکدلی درست. 

بعد از مرگ بودا و در حالی که تنها راه انتقال آموزه های او، سنت شفاهی بود، در اثر تفاسیر مختلف گفته های او، فرقه های گوناگون بودایی پدید آمد. دو فرقه مهم که در آیین بودا وجود دارد، عبارت اند از: "هینه یانه" و "مهایانه"
 
مکتب «هینه یانه» به معنای چرخ یا ارابه کوچک( لقبی که توسط مهایانه و به منظور تحقیر به آنها داده شد و بعدها به همین نام مشهور شدند)، در حقیقت خود را حافظ سنت اصیل بودایی می دانست. در این مکتب، رستگاری برای همگان میسر نیست؛ چون پیمودن این راه، توانایی های خاص خود را می خواهد. 

«مهایانه» به معنای چرخ یا ارابه بزرگ، در واکنش به مکتب هینه یانه شکل گرفت، که با بازنگری در اصول آیین بودا و تحولی که در مفهوم «بودی ستوه» انجام گرفت، دامنه دستیابی به رستگاری را وسیع تر و گسترده تر دانست، و همین امر، موجب گسترش این مکتب شد.
 
موعود در بودیسم
برای روشن شدن مفهوم موعود و منجی در بودیسم، لازم است با دو مفهوم «بودا» و «بودیستوه » بهتر آشنا شویم. بودا و بودیستوه، در واقع عنوان هایی هستند برای موجوداتی علوی، که در رستگاری انسان مؤثرند. 

بودا به نجات دهندگانی گفته می شود که در زمان گذشته به دنیا آمده اند و ابتدا صورت بشری داشته اند، سپس به مرتبه اشراق رسیده و پس از اینکه انسان ها را به راه درست زندگی رهنمون شده اند، به مقام نیروانا (فنای مطلق) رسیده اند. سدارته گوتمه (بودا) از این نوع است. در اعتقاد بوداییان، بودا یک نوع اصل است که در زمان های مختلف، خود را توسط شخصیت های مختلف متجلی می کند. 

اما بود ستوه ها، در حقیقت، بوداهای بالقوه هستند که حیات جسمی فعلی ندارند . هر فرد بودایی، قبل از رسیدن به مقام بوداییت، یک بودیستوه است، مثلاً سدارته پیش از بیداری، یک بودیستوه بود. مفهوم بودیستوه اگر چه در متن تفکرات اصیل بودایی وجود داشت، ولی بیشتر توسط مهایانه مورد توجه و پردازش قرار گرفت. 

در مکتب هینه یانه، تنها دو بودا از این قبیل ذکر شده است که یکی همان گوتمه ( سدارته؛ بودا) است و دیگری «میتریه» که یک بودیستوه است و بوداییت او در حال کمون است.
اما در مهایانه توجه بیشتری به این موجودات علوی شده است . در این مکتب، سدارته (بودا) چهارمین بودا از بودایان زمینی است که به دنیا آمده است و پنجمین بودا که خواهد آمد و اکنون بودیستوه است، همان میتریه است. 

میتریه؛ منجی موعود بودیسم
همان طور که گفته شد، مفهوم منجی و موعود در بودا را می توان در همین مفهوم میتریه ـ که علی رغم اختلافات موجود، در هر دو مکتب عمده بودایی مشترک است ـ به وضوح دید. 

میتریه بود یستوه ای است که در آینده می آید، و هم اکنون در حال کمون است. او منتظر است که زمان بروز و ظهور او در روی زمین اقتضا شود؛ در آن وقت، مرتبه شهود و اشراق را حاصل کرده، خلایق را در عصر خویش، همانند گوتمه، به سرمنزل سعادت رهبری کند، و به همگان مژده رهایی داده آنها را از چرخه برگشت به دنیای سراسر رنج نجات می دهد. 

مفهوم میتریه در بودیسم ـ و خصوصاً در مهایانه ـ مورد احترام و بزرگی خاصی است، و از او تمثالها و پیکرهایی ساخته شده، و او را در نهایت مجد و بزرگی، به هیئت مردی نشسته که آماده برخاستن است، نشان داده اند. 

اگر چه در مورد جزئیات اتفاقات و زندگی میتریه به هنگام زندگی در این دنیا، معلومات یکسان و زیادی در متون مقدس بودایی وجود ندارد، ولی اعتقاد به آمدن او در بودیسم، یک اصل انکارناپذیر است.
در «کانون پالی»، نام میتریه در بخش «چکه وتی سیهه ناده» برده شده است و در آثار بودایی غیرپالی نیز چند اثر به میتریه اختصاص یافته است. 

در «مهاونسه » چنین اتفاقاتی را در مورد زمان آمدن میتریه می خوانیم: پس از آنکه شاکیه مونی به پری نیروانه رسید، جهان پای به سراشیبی اجتماعی و کیهان شناختی نهاد. پنج هزار سال پس از آخرین بودا، آفتابِ آموزه های بودایی افول می کند و طول عمر آدمیان به ده سال فرو می کاهد. در این زمان، چرخه وارونه و زندگی متحول می شود؛ به طوری که متوسط عمر مردم به هشتاد سال می رسد. با این عمرهای طولانی و زمینه مناسب برای تعالیم بودا، یک راهنما خواهد آمد. او برای مردم رفاه و بهروزی می آورد و آموزه های بودا را ترویج می کند. آنگاه که چنین فضای بهشت گونه ای فراهم شد، میتریه از آسمان نزول می کند و بودایی خویش را به کمال می رساند.

منابع:
آیین بودا؛ هانس ولفانگ شومان؛ ترجمۀ پاشایی.
ادیان جهان باستان؛ اباذری، فرهادپور، ولی.
تاریخ جامع ادیان؛ جان بی ناس؛ ترجمۀ حکمت.
سیری در ادیان زنده جهان؛ سلیمانی اردستانی.
مقاله موعود در ادیان؛ حسینی آصف؛ انتظار موعود؛ ش 15.
مرجع :خبرگزاری آینده روشن

 

نظر شما( )
?رضا حریری

چهارشنبه 85/4/7  ساعت 8:17 صبح

ژنرال مهدی!

ژنرال مهدی!

یکی از دوستان که از ترکیه برای  دیدن ما به برلین آمده بود، بنا بر عادت، چند کتاب هدیه آورد که یکی از آنها، رمانی علمی ـ تخیلی در مورد حضرت مهدی(عج) بود که توجه من را به خود جلب کرد.
این کتاب علمی ـ تخیلی از نویسنده جوانی به نام «تورگان گولر» و در یکی از انتشارات معروف ملی به نام «پوپولی» به چاپ رسیده است.
نام این کتاب «مهدیکس»، (mehdix) است.
نویسنده کتاب، تکنسین کامپیوتر بوده و نکته جالب آن‌که این کتاب در مدت سه ماه، به چاپ شانزدهم رسیده است.

بی‌شک تنها دلیل آن، موضوع کتاب است که انتظار توده‌های عظیم مسلمانان ترکیه را برای ظهور حضرت مهدی(عج) و برپایی عدالت در جهان و بازگشت به خویشتن و به دست آوردن شکوه معنوی و مادی گذشته‌ها و... برآورده می‌کند و همچنین احساسات ملی ضدآمریکایی ضدصهیونیستی ترک‌های مسلمان را نوازش می‌دهد.
از این نگاه، کتاب جالب بوده و به همین علت، رکورد فروش را شکسته است... اما در این کتاب، مسئله مهدویت و ظهور، کاملا منحرف شده است، به گونه‌ای که یک ژنرال لائیک ترکیه‌ای، جانشین مهدی موعود(عج) می‌شود!

خلاصه‌ای از این کتاب 236 صفحه‌ای را با هم مرور می‌کنیم:
رویدادهای این رمان علمی ـ تخیلی در استانبول و به محوریت مسجد معروف «ایاصوفیه» می‌گذرد؛ ایاصوفیه همان معبد 1700 ساله جهان مسیحیت و نگین امپراتوری رم شرقی بوده است که در سال 1453 میلادی به دست ترک‌های مسلمان عثمانی، از کلیسا به مسجد تبدیل شد و تا تأسیس جمهوریت به عنوان بزرگ‌ترین و مهمترین مسجد سرزمین عثمانی بود و برای اروپای مسیحی نیز این معبد عظیم به عنوان یک جایگاه استراتژیکی مذهبی، مفهوم و معنای خود را همیشه حفظ کرد. به همین دلیل، پس از تأسیس جمهوریت به دست «کمال آتاتورک»، این مکان حساس برای رضایت اروپای مسیحی از مسجد به موزه تبدیل شد.

برای ترک‌های مسلمان و ملی‌خواه، این یک شکست بزرگ و تحویل دادن سنگر به دشمن کافر به شمار می‌رفت و هنوز نیز حسرت خواندن نماز در آن مکان، بر دل نوادگان عثمانی سنگینی می‌کند... .
قهرمان این رمان، یک ژنرال است؛ یک ارتشبد با چشمان آبی و موهای طلایی (شبیه آتاتورک) فرمانده ستاد مشترک ترکیه.
زمان، سال 2019 است؛ یعنی زمانی که قوم یهود و مسیحی، جنگ آرماگدون را پیش‌بینی کرده‌اند!!

فرمانده ستاد مشترک ترکیه با دیدن خوابی منقلب می‌شود و در پنجاه سالگی، نخستین نماز صبح را با نگرانی و تشویش به جای می‌آورد.
او به عنوان مهدی موعود انتخاب شده است؛ این انتخاب با یک خواب شروع می‌شود و با الهام تقویت شده و با ارتباط‌هایی از طریق اینترنت و تلفن به کمال می‌رسد و وی مأمور می‌شود تا «دجال» را از بین ببرد.
این «دجال» کیست؟

ژنرال ترک از اینترنت کمک می‌گیرد و کامپیوتر وی به طور غیرعادی او را هدایت کرده و سخنان پیامبر اسلام(ص) را در مورد دجال به وی منتقل می‌کند؛ دجال، بزرگ‌ترین فتنه بشریت است که در جایی بین شام و عراق ظهور کرده و دنیا را به فساد خواهد کشید. وی ادعای ربوبیت کرده و همگان را منحرف می‌کند. او یک چشم دارد و بر پیشانی‌اش کلمه «کافر» نوشته شده است. او بهشت را دوزخ و دوزخ را بهشت می‌نمایاند... .

ژنرال متقاعد می‌شود که دجال یک دولت است و یک نظام بزرگ حکومتی است و کور بودن یکی از چشمان وی نیز به معنای نگرش تک‌بعدی ماده‌پرستی تفسیر می‌شود.
کامپیوتر به وی این پیام را می‌دهد: مستضعفان جهان در انتظار تو‌اند! دجال را بکش!
ژنرال ترک‌ بنا بر رهنمودهای کامپیوتر خود، به دنبال عصای حضرت موسی می‌‌گردد. این عصا و صندوق سکینه برای قوم یهود، ارزش فوق‌العاده‌ای دارد و دارنده آن می‌تواند با دجال مقابله کرده و او را بکشد.

ژنرال ترک این عصا را با رهنمودهای کامپیوتر در یکی از شهرهای ترکیه (انتاکیه) پیدا کرده و به دست می‌آورد.
تنها کمک وی، رهنمودهای مرموز کامپیوتر و آجودان مخصوص اوست.
در سال 2020 میلادی، دولت‌های اروپایی بار دیگر از ترکیه می‌خواهند که برای عضویت در اتحادیه اروپا، ایاصوفیه را تبدیل به کلیسا کند. ژنرال ترک از این درخواست ناراحت شده، برای مقابله به آنان، دستور تبدیل ایاصوفیه به مسجد را می‌دهد و این یعنی اعلام جنگ به همه دولت‌های اروپایی و آمریکایی.

در اینجا نویسنده رمان، از سی نفر خائن یاد می‌کند که جلسات محرمانه تشکیل داده و از جانب یهود و مسیح دستور می‌گیرند که بسیاری از آنان، از سردمداران کشور ترکیه هستند.
کامپیوتر وی، ژنرال را از جلسات آنان آگاه ساخته و آنان را به ژنرال معرفی و ژنرال نیز با کمک نخست‌وزیر، همگی را دستگیر می‌کند.
در این هنگام، همه رسانه‌های جهان به ترکیه حمله کرده و دو کشور آمریکا و اسرائیل، ژنرال ترک را تهدید می‌کنند تا از تبدیل ایاصوفیه به مسجد خودداری کند، اما وی در این کار، مصمم است، به همین دلیل، دولت‌های غرب، ترکیه را وارد بحران‌های اقتصادی می‌کنند و از طرفی مسلمانان کشورهای اسلامی از ترکیه حمایت می‌کنند و بیداری هیجان‌انگیزی در کشورهای مسلمان آغاز می‌شود.

روز 19 آگوست 2020 با شرکت فرمانده ستاد مشترک ترکیه و رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر در ایاصوفیه نمازجمعه برپا می‌شود. بدین ترتیب، ترکیه دگرگون و الگوی تمام کشورهای اسلامی می‌شود.
کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا و اسرائیل، ترکیه را تحریم می‌کنند که به دنبال آن، اقتصاد ترکیه فلج می‌شود، اما پاکستان، مالزی و دیگر کشورهای اسلامی به ترکیه کمک مالی می‌کنند. عربستان سعودی در اثر فشار مردم خود مجبور به تعطیل کردن پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشورش می‌شود.

آمریکا تصمیم می‌گیرد با ترکیه بجنگد. اسرائیل نیز در کنار آمریکا قرار می‌گیرد و در این هنگام ایران از ترکیه حمایت می‌کند و دو فروند از موشک‌های هسته‌ایش را به سوی اسرائیل نشانه گرفته و آماده شلیک می‌کند. به این ترتیب، این‌گونه حمایت جانانه ایران نقشه‌‌های آمریکا و اسرائیل را به هم می‌زند و آنان از حمله به ترکیه منصرف می‌شوند.
در این میان، جاسوس‌‌های مسیحی و یهودی در داخل ترکیه، دست به خرابکاری‌هایی می‌زنند و آمریکا، یکی از ناوگان‌های جنگی خود را عازم آب‌های این کشور می‌کند. ناوگان‌های انگلیس، فرانسه، آلمان و یونان نیز در آب‌های ترکیه لنگر می‌اندازند.

در یک برنامه تلویزیونی، آمریکاییان و اسرائیلی‌ها با دیدن عصای حضرت موسی در دستان ژنرال ترک، تصمیم به کشتن وی می‌گیرند، اما موفق نمی‌شوند، زیرا ژنرال مهدی با کامپیوتر خود از توطئه آنان آگاه می‌شود.
نیروهای غربی به فرماندهی اسرائیل، استانبول را محاصره کرده و قصد بازپس‌گیری ایاصوفیه را از ترک‌ها دارند، اما از کشورهای مسلمان اعتراض‌ها بلند شده و مردم این کشورها از دولت‌های خود می‌خواهند تا به ترکیه کمک کنند.

در هنگامی که موشک‌های ناوگان‌های آمریکایی، آماده شلیک به استانبول می‌شوند، این بار نیز ایران از ترکیه حمایت کرده و رئیس‌جمهور ایران در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام می‌کند: در صورت حمله آمریکا به استانبول ایران نیز اسرائیل را با موشک خواهد زد. اسرائیل نیز وارد معرکه شده و تهدید به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای می‌کند.

ژنرال ترک نگران درگیری با قدرت بزرگ آمریکا و غرب است، اما ناگهان با کمک عصای موسی در آن سوی اقیانوس؛ یعنی آمریکا زلزله بزرگی به وجود می‌آورد. آمریکا از درون فرو می‌پاشد و احساسات ضدیهود در بین آمریکایی‌ها اوج می‌گیرد. در این میان اسرائیل برای کشتن ژنرال مهدی و به دست آوردن عصای موسی، چندین بار دست به عملیات‌های تروریستی می‌زند، اما به علت کمک عصای موسی به ژنرال موفق نمی‌شود.

یهودیان آمریکا و اروپا از ترس جان، به اسرائیل پناه می‌برند و اسرائیل نیز برای کسب موقعیت مذهبی و سیاسی در اذهان قوم یهود، تصمیم به تخریب مسجدالاقصی می‌گیرد و ژنرال مهدی را تهدید می‌کند عصای موسی را به اسرائیل بدهد، چرا که در غیر این صورت، اسرائیل کعبه را بمباران خواهد کرد، اما ژنرال مهدی نمی‌ترسد و به مکه رفته و در آنجا نماز می‌گزارد. اسرائیل می‌کوشد، هواپیمای ژنرال مهدی را سرنگون کند اما موفق نمی‌شود، زیرا عصای موسی در دستان ژنرال مهدی است و مهدی موعود مسلمانان شده است. در این هنگام نیز رئیس‌جمهور ایران از ژنرال مهدی و از کشور ترکیه حمایت کرده، اسرائیل را تهدید به حملات موشکی می‌کند.

سپس اسرائیل، تصمیم حمله به ایران را بررسی می‌کند، اما راه به جایی نمی‌برد، زیرا ایران دیگر تبدیل به یک قدرت هسته‌ای شده است. به این ترتیب، اسرائیل، مسجدالاقصی را خراب می‌کند و این خشم جهان اسلام و حتی مسیحیان کاتولیک را برانگیخته و پاپ، خواهان خروج اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی می‌شود.
اسرائیل می‌‌خواهد به ایران حمله کند، اما این بار نیز منصرف می‌شود، زیرا ایران دارای موشک «ملا ـ 3» با برد 700 کیلومتر است و جنگ با ایران برای اسرائیل خودکشی به شمار می‌رود.

ایران برای حمایت بیشتر از ژنرال مهدی، پنج فروند از موشک‌های «ملا ـ 3» را به ترکیه می‌فرستد و در اسانبول مستقر می‌کند. پاکستان نیز سه فروند موشک هسته‌ای می‌فرستد. «مهدیکس» ‌نگران جنگ است، اما با رهنمودهای غیبی، متوجه حقیقت کشته شدن نمرود به وسیله مگس کوچک می‌شود. او نیز با کمک کامپیوتر خود ویروسی را فعال کرده و همه سیستم‌های الکترونیکی صهیون را بر هم می‌زند.

در پایان، مهدیکس پیروز شده و صهیون را وادار می‌کند تا مسجدالاقصی را بار دیگر بسازد. پس از اتمام مسجدالاقصی، صهیون را می‌کشد و سرزمین‌های اشغالی به صاحبان اصلی خود؛ یعنی فلسطینیان بازگردانده می‌شود و سربازان اسرائیلی به همراه یهودیان افراطی، سوار بر کشتی شده به آمریکا فرستاده می‌شوند و مهدیکس با پیروزی تمام به ترکیه بازمی‌گردد.
در پایان، مهدیکس با وظیفه مهم دیگری عازم مأموریت می‌شود.


نظر شما( )
?رضا حریری

دوشنبه 85/2/4  ساعت 2:44 عصر

داستان حقیقی کابالا

 

داستان حقیقی کابالا

یهود از کار و امداد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم می‌خواندند و یاد می‌دادند پیروی می‌کردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار می‌گرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر می‌ورزیدند و مردم را سحر و جادوگری تعلیم می‌دادند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته بابل به نام‌های «هاروت» و «ماروت» نازل شد، پیروی می‌کردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار شیوة کار ساحران را به مردم یاد می‌دادند.] و به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند مگر اینکه قبلاً به او می‌گفتند: «ما وسیلة آزمایش شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید.»



سفر خروج عنوان دومین کتاب تورات می‌باشد. در این کتاب به تشریح نحوه خروج بنی‌اسرائیل از مصر تحت حمایت حضرت موسی(ع) و رهایی آنان از ظلم و ستم فرعون پرداخته شده است. فرعون بنی‌اسرائیل را وادار به بردگی نموده بود و به آزادی آنها رضایت نمی‌داد اما با مشاهده معجزات الهی به دست موسی(ع) و بلایایی که بر سر قومش نازل می‌شد، اندک اندک تغییر رفتار داد. به این ترتیب بنی‌اسرائیل شبی گرد هم جمع شدند و از مصر مهاجرت کردند. سپس فرعون به آنها حمله کرد اما خداوند به وسیله معجزات دیگری از طریق موسی(ع) آنها را حفظ کرد.
ما شرح قرآن را درباره مهاجرت یهودیان از مصر می‌پذیریم، چون متن تورات بعد از وحی به موسی(ع) دچار تحریف شد. مهم‌ترین استناد بر این مدعا تناقضات بسیاری است که در پنج کتاب تورات: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه وجود دارد. کتاب سفر تثنیه با شرح مرگ و تدفین موسی(ع) پایان می‌یابد و این گواه مسلمی است بر اینکه بخش مذکور پس از مرگ آن حضرت به کتاب اضافه شده است.

در قرآن، دربارة شرح مهاجرت بنی اسرائیل از مصر و در دیگر داستان‌های مربوط به این قوم، اندک تناقضی وجود ندارد. داستان به طور دقیق بیان گردیده و علاوه بر این خداوند حکمت‌ها و اسرار بسیاری در خلال آن آشکار می‌نماید. به همین دلیل با بررسی دقیق آنها به درس‌های بی‌شماری برمی‌خوریم.

گوساله طلایی
چنانچه در قرآن آمده است از مهم‌ترین حقایق مربوط به مهاجرت بنی‌اسرائیل از مصر، طغیانشان علیه مذهبی است که خدا به آنها وحی می‌نمود؛ در حالی که قبلاً به کمک خدا از زیر بار ستم فرعون رهایی یافته بودند. بنی‌اسرائیل قادر به درک توحیدی که موسی(ع) از آن سخن می‌گفت نبودند و دمادم به سمت بت‌پرستی گرایش می‌یافتند. قرآن این گرایش را در اینجا توضیح می‌دهد:
و ما بنی‌اسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنها در سر راهشان به قومی برخوردند که مشغول پرستش بت‌های خود بودند؛ گفتند: «ای موسی! همچنان که اینها خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن.» موسی گفت: «الحق که شما مردمی نادان هستید [که الطاف و معجزات خداوند یکتا را نادیده می‌گیرید.]» این مردم [بت‌پرست] محکوم به نابودی هستند و اعمالشان نیز باطل است.1
بنی اسرائیل با وجود هشدارهای موسی(ع) به انحرافات خود ادامه دادند و زمانی که موسی(ع) آنها را ترک کرد تا به تنهایی از کوه سینا بالا رود، این گرایش آشکار گردید. مردی به نام «سامری» با سوء استفاده از غیبت موسی(ع) از خفا بیرون آمد. وی آتش زیر خاکستر تمایل بنی‌اسرائیل به بت‌پرستی را شعله‌ور ساخت و آنها را متقاعد کرد تا مجسمه گوسفندی بسازند و آن را پرستش کنند:
موسی خشمگین و غمگین به سوی قوم خود بازگشت و سرزنش‌کنان به قومش گفت: «آیا آفریدگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ و آیا تحقق این وعده آنچنان طولانی شد [که شما طغیان کردید] یا می‌خواستید غضب آفریدگارتان بر شما نازل شود و لذا وعدة خودتان را با من زیر پا گذاشتید؟

آنها گفتند: «ما به میل و اختیار خودمان عهدشکنی نکردیم. بلکه زینت‌آلاتی را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودیم از خود دور ساختیم و این گونه به پیشنهاد و رأی سامری آنها را در کوره آتش افکندیم.» و سامری از آن طلاهای ذوب شده مجسمة یک گوساله را ساخت که صدای گوساله هم از آن شنیده می‌شد و به مردم گفت: «این خدای شما و خدای موسی است و موسی عهد خود را فراموش کرد [و در کوه طور دنبال خدای دیگری است»].2

چرا بنی‌اسرائیل چنین گرایش پایداری به برافراشتن بت‌ها و پرستش آنها داشتند؟ منبع این میل چه بود؟ واضح است جامعه‌ای که قبلاً هرگز به بت‌پرستی اعتقاد نداشته، به ناگهان دست بر رفتار پوچ و بی‌معنایی چون ساختن بت و پرستش آن نمی‌زند. تنها کسانی که بت‌پرستی میل طبیعی در درونشان است ممکن است به آن ایمان آورند.
با این حال بنی‌اسرائیل مردمی بودند که از زمان جدشان ـ ابراهیم(ع) ـ به خدای واحد ایمان داشتند. نام «اسرائیل» یا «پسران اسرائیل» اولین بار به فرزندان یعقوب(ع) ـ نوه ابراهیم(ع) ـ اطلاق گردید و بعدها به همه یهودیان تعمیم داده شد. بنی‌اسرائیل (یهودیان) از ایمان توحیدی که از اجداد خویش: ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) به ارث برده بودند، حفاظت می‌کردند. آنها با یوسف(ع) به مصر رفتند و با اینکه در میان مصریان بت‌پرست می‌زیستند، مدت‌های مدید از ایمان خویش محافظت نمودند. از داستان‌های قرآن چنین برمی‌آید که آنان در زمانی که موسی(ع) بر آنها ظهور کرد مؤمن به خدای واحد بودند. تنها تفسیری که می‌توان کرد این است که بنی‌اسرائیل با وجود آنکه به ایمان توحیدی خود بسیار وابسته بودند، تحت تأثیر مردم کافری که در میان آنها زندگی می‌کردند قرار گرفتند و شروع به تقلید از آنها و جایگزین ساختن مذهب وحیانی خود با بت‌پرستی اقوام بیگانه نمودند.
با نگاه به اسناد تاریخی پی می‌بریم که قوم کافر تأثیرگذار بر بنی‌اسرائیل، متعلق به مصر باستان بود. گواه مهم ما بر این نتیجه‌گیری این است که گوسالة طلایی که بنی‌اسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از «هاثر» (Hathor) و «افیس» (Aphis)، بت‌های مصریان بود. «ریچارد رایفد»، نویسنده مسیحی کتاب زمان طولانی زیر آفتاب در کتاب خود می‌نویسد:
هاثر و افیس، خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر می‌باشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده این موضوع است که ضیافت ذکر شده به خورشیدپرستی مربوط بوده است.3

نفوذ بت‌پرستی مصر به بنی‌اسرائیل در مراحل متفاوتی روی داد. در نتیجة رویارویی با مردم کامر، طولی نکشید که میل به عقاید رافضی ظاهر گشت و همان طور که در آیة بالا بیان شد، آنچه آنها به پیامبر خود گفتند:
ای موسی! همچنانکه خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن. تا ما خدا را آشکارا به چشم خود نبینیم حرف‌های تو را باور نمی‌کنیم.4
آشکار می‌کند که به پرستش موجودی مادی که قابل دیدن باشد گرایش داشتند؛ درست همانند آنچه مصریان می‌پرستیدند.
گرایش بنی‌اسرائیل به بت‌پرستی مصر باستان بسیار بااهمیت است و بینش خاصی را در ارتباط با تحریف متن تورات و مبادی کابالا برای ما فراهم می‌آورد. زمانی که به دقت به این دو موضوع توجه می‌کنیم، خواهیم دید که در سر منشأ بت‌پرستی مصر باستان، فلسفة مادی‌گرا وجود دارد.

از مصر باستان تا کابالا
بنی‌اسرائیل زمانی که موسی(ع) هنوز در قید حیات بود شروع به ساختن شبه بت‌هایی از آنچه در مصر دیده بودند کردند و به عبادت آنها پرداختند و پس از مرگ موسی(ع) دیگر ترسی از برگشتن از دین و انحرافات نداشتند. مسلماً این موضوع را نمی‌توان به همه یهودیان تعمیم داد، لذا بعضی از آنان بت‌پرستی مصر باستان را پذیرا شدند. در واقع آنان عقاید «کاهنان مصر» (جادوگران فرعون) را که بنیاد عقاید اجتماعی آن زمان را تشکیل می‌داد ادامه دادند و ایمان خود را کنار گذاردند. عقایدی که یهود از مصر باستان با آن آشنا گردید «کابالا» نام داشت. ساختار کابالا درست مانند نظام کاهنان مصر، سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل می‌داد. جالب‌توجه است که توضیح کابالا دربارة آفرینش با آنچه در تورات موجود است، کاملاً متفاوت می‌باشد و تفسیری مادی‌گرا و مبتنی بر عقاید مصر باستان بوده و به وجود ابدی ماده عقیده دارد. «مورات از جن» فراماسون ترک در این باره می‌گوید:

پیداست که کابالا سال‌ها قبل از تورات به وجود آمد. مهم‌ترین بخش تورات نظریه‌ای دربارة پیدایش جهان است. این تئوری با داستان آفرینش مذاهب توحیدی بسیار متفاوت می‌باشد. بر اساس کابالا در آغاز آفرینش چیزهایی به نام «سفیراث» و به معنای «دایره» یا «مدار» با ویژگی‌های مادی و غیرمادی به وجود آمدند. تعداد آنها 32 تا بود. ده تای اول نمایانگر منظومة شمسی بودند و بقیه نمایانگر انبوه ستارگان فضا این مشخصه کابالا نشان می‌دهد که به اصول اعتقادی نجومی مربوط است... . بنابراین کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است.5
یهودیان با پذیرش عقایدی سری و مادی‌گرای مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار بودند، از احکام تورات چشم‌پوشی نمودند. ایشان شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بت‌پرستان را پذیرا شدند و در نتیجه کابالا به تعالیمی پنهانی در یهودیت مبدل شد، اما با تورات مغایر بود. «نستا، اچ، وبستر» نویسنده انگلیسی کتاب جوامع مخفی و جنبش‌های ویرانگر می‌نویسد:
جادوگری را که ما می‌شناسیم کنعانیان قبل از اشغال فلسطین توسط بنی اسرائیل اجرا می‌کردند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالع‌بینان و غیب‌گویان خود را داشتند. یهودیان با وجود لعن و نفرین‌هایی که در قانون موسی(ع) علیه جادوگری وجود دارد با نادیده گرفتن هشدارها، گرفتار این بیماری مسری شدند و با تدبیر خود سنت مقدسی را که به ارث برده بودند با عقاید جادوگری که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند همزمان جنبة فکری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان ایران، نئوافلاطونیان و نئوفیثاغورثیان گرفته شد. پس مباحث ضد کابالاها که می‌گویند آنچه ما امروز از کابالا می‌دانیم صددرصد یهودی نیست توجیه پذیر است.6

در قرآن آیه‌ای وجود دارد که به این موضوع اشاره می‌کند. خداوند می‌گوید بنی‌اسرائیل تشریفات و آیین‌های جادوگری و شیطانی را از منابعی خارج از مذهب خویش گرفتند؛
یهود از کار و امداد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم می‌خواندند و یاد می‌دادند پیروی می‌کردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار می‌گرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر می‌ورزیدند و مردم را سحر و جادوگری تعلیم می‌دادند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته بابل به نام‌های «هاروت» و «ماروت» نازل شد، پیروی می‌کردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار شیوة کار ساحران را به مردم یاد می‌دادند.] و به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند مگر اینکه قبلاً به او می‌گفتند: «ما وسیلة آزمایش شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید.» ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی از جادوگری می آموختند که می‌توانستند میان زن و شوهر جدایی بیفکنند. آنها [علی رغم نصایح فرشتگان] همان درس‌هایی را می‌آموختند که به جای سود برای آنها ضرر داشت ولی جز به اذن و خواست خداوند نمی‌توانستند به آدم‌ها ضرری بزنند و آنها خود می‌دانستند که هر کس خریدار متاع جادو باشد در آخرت بهره‌ای از بهشت نصیب او نخواهد شد و بسیار بد بود بهایی که [آیندة] خود را بدان می‌فروختند، اگر عقل خود را به کار می‌بستند.7

این آیه اعلام می‌کند که برخی یهودیان، با آنکه می‌دانستند با کار خود در آخرت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، آداب جادوگری را آموختند و پذیرا شدند. بنابراین از قانون خداوند گمراه گشتند و با فروش روح خود به بت‌پرستی گرفتار شدند (عقاید جادویی) و به عبارت دیگر ایمان خود را رها کردند.
حقایق این آیه مهم‌ترین خصوصیات یک جدال را در تاریخ یهود شرح می‌دهد. در این جدال از یک سو پیامبرانی که از سوی خدا برای یهودیان فرستاده شده بودند و پیروان آنان قرار داشتند و از سوی دیگر یهودیان مغرض که برخلاف فرمان خداوند عمل کردند، به تقلید از فرهنگ شرک‌آمیز پرداختند و به جای پیروی از قانون خداوند از آداب فرهنگی آنان پیروی نمودند.

اصول الحادی که به تورات افزوده شد
قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب نحمیا، که نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق می‌باشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه می‌نماید:

و بنی‌اسرائیل خویشتن را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهای پدران خویش اعتراف کردند و در جای خود ایستاده، یک ربع روز کتاب تورات «یهوه» ـ خدای خود ـ را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه ـ خدای خود را عبادت نمودند و شیوع و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خدای خویش استغاثه نمودند.8
و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیای تو را که برای ایشان شهادت می‌آورند، تا به سوی تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمت‌های عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمت‌های عظیمت بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که آنها را به جا آورد از آنها زنده می‌ماند، خطا ورزیدند که و دوش‌های خود را معاند و گردن‌های خویش را سخت نموده اطاعت نکردند.
... اما بر حسب رحمت‌های عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترک نمودی زیرا خدای کریم و رحیم هستی.9 و الان ای خدای ما، ای خدای عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه می‌داری، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودی اما ما شرارت ورزیده‌ایم. و پادشاهان و سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودی گوش ندادند. و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودی و در زمین وسیع و برومند که پیش روی ایشان نهاده تو را عبادت ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند.10
این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح می‌دهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگری قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملاً دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصری وجود دارد که از تعالیم بدعت‌آمیز بت‌پرستان نشأت گرفته‌اند. به عنوان نمونه؛

ـ در کتاب اول تورات گفته شده «خدا جهان را در شش روز از هیچ آفرید.» این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس می‌گوید: «خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت.» این بخش ادعایی کاملاً ساختگی است و با عقیده الحادی که صفات انسانی را به خداوند نسبت می‌دهد منطبق می‌باشد. خداوند در آیه‌ای از قرآن می‌گوید:
و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگی‌آور نبود.11

ـ در دیگر بخش‌های تورات نیز نوشته‌هایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاری ندارد، به ویژه بخش‌هایی که ضعف‌های انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شده‌اند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبة انسانی برای خداوند شبیه عمل کافران است که ضعف‌های بشری را به خداوند موهوم خود نسبت می‌دادند.
یکی از این ادعاهای کفرآمیز آن است که ادعا می‌کند یعقوب(ع) ـ جد بنی‌اسرائیل ـ با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان برای بخشیدن برتری قومی به بنی‌اسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است.

ـ در کتاب عهد قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خدای یک قوم خاص وجود دارد که تنها خدای بنی‌اسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و پروردگار جهان و همة انسان‌ها می‌باشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادی که در آن هر قبیله خدای خود را عبادت می‌کند، مطابقت می‌نماید.

ـ در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام اعمال خشونت‌آمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شده‌اند. فرمان به قتل‌عام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشی‌گری بی‌رحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگ‌های ملحدی که خدای اسطوره‌ای جنگ را می‌پرستیدند، می‌باشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کرده‌اند؟ حتماً باید منبعی برای آنها وجود داشته باشد. حتماً یهودیانی بوده‌اند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفته‌اند، محترم شمرده‌اند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در گذشته به آن برخوردند، تغییر داده‌اند.

در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بت‌پرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیست‌ها ادعا می‌کنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهای نهفته در تورات می‌پردازد. اما در واقع چنانکه «تئودور ریناچ» مورخ یهودی کابالا می‌گوید، «کابالا سمی است که به رگ‌های یهودیت وارد می‌شود و آن را کاملاً در بر می‌گیرد.»12
بنابراین کشف آثار ایدئولوژی‌های مادی‌گرای مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست.

کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش
خداوند در قرآن بیان می‌کند که تورات کتابی الهی است و برای روشنگری انسان‌ها نازل شده است:
ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی] نازل فرمودیم.13
بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او، خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند برای بشر می‌باشد. اما تورات اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخة تغییر یافته تورات می‌باشد که به دست بشر تحریف شده است.
قابل توجه است که تورات واقعی و قرآن اصول مشترکی دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غیر از خدا مخلوق اوست که توسط او از هیچ به وجود آمده است. او کل جهان، اجرام آسمانی، ماده بی‌جان، بشر و همه موجودات زنده را خلق کرده و شکل داده است.

با توجه به این حقایق در کابالا به تفاسیر کاملاً متفاوتی برمی‌خوریم. تعالیم آن دربارة خدا کاملاً مخالف «حقیقت آفرینش» است. محقق آمریکایی «لنس اس. اوینز» در یکی از کتب خود دربارة کابالا دیدگاه خویش را دربارة ریشة احتمالی این تعالیم چنین بیان می‌کند:
تعالیم کابالا مفاهیم مختلفی دربارة خدا ارائه می‌دهد که بسیاری از آنها از دیدگاه «ارتودوکس» منحرف شناخته شده‌اند.
اصلی‌ترین انگارة دین یهود این است که «خدای ما یکی است.» اما کابالا ادعا می‌کند در حالیکه خدا در درجة اعلی و به صورت یگانه‌ای توصیف‌ناپذیر ـ که در کابالا Einsof به معنای «لایتناهی» نامیده می‌شود ـ وجود دارد، یکتاییش لزوماً در تعداد زیادی صورت الهی تجلی یافته: تعدد خدایان کابالیست‌ها این را «سیفراث» (sefrroth) به معنای چهره‌های خدا می‌نامند، چگونگی نزول خداوند از مقام یکتای لایتناهی به تعدد خدایان، معمایی است که کابالیست‌ها بسیار در آن تعمق کرده‌اند. بدیهی است که این تصویر چند چهره از خدا راه را برای مشرک خواندن کابالیست‌ها باز می‌کند؛ اتهامی که آنها را به تندی و نه کاملاً با موفقیت رد کرده‌اند.

در خداشناسی کابالیست‌ها نه تنها دیدگاه تکثر خدایان وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مؤنث به خود گرفته: "Hokhmah"، "Binah": پدر و مادر آسمانی که اولین شکل‌های خدایی بودند. کابالیست‌ها برای توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش بعدی، صراحتاً از استعاره‌های جنسی استفاده می‌کنند.
از خصایص جالب این خداشناسی سری این است که بر مبنای آن بشر خلق شده بلکه خود به گونه‌ای موجودی خدایی است. اوینز این اسطوره را چنین تشریح می‌نماید:
کابالا تصویر پیچیده خدا را به گونة دیگری نیز نشان می‌دهد: موجود یگانه‌ای شبیه انسان، به گفتة یک کابالیست خداوند اولین انسان ازلی و نمونة اولیة آن بود. انسان خصوصیات درونی، ابدی و الهی و ساختاری مشترکی با خدا دارد.

یک رمز شکاف کابالیست این برابری آدم با خدا را تأیید می‌کند و می‌گوید:
در زبان عربی ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تغییر کابالا یهوه مساوی است با آدم؛ یعنی آدم خدا بود. به این ترتیب اعلام می‌شود که همة انسان‌ها در بالاترین درجة درک مانند خدا بوده‌اند.

چنین خداشناسی، گونه‌ای از اسطوره‌های الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیست‌های یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کرده‌اند که حتی می‌کوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس این، الهیات بشریت نه تنها خدایی است بلکه فقط و فقط یهودیان را شامل می‌شود و دیگر اقوام انسان به شمار نمی‌روند. در نتیجة این اندیشة فاسد در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمانبرداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود. کابالا علی رغم این طبیعت خود که با تورات متناقض بود، در یهودیت راه یافت و شروع به فاسد کردن آن نمود.
یک نکته جالب توجه دیگر دربارة تعالیم منحرف کابالا، شباهت آن به انگاره‌های کفرآمیز مصر باستان است. چنانکه در صفحات قبل بحث نمودیم، مصریان باستان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته. به عبارت دیگر این اندیشه را که ماده از هیچ به وجود آمده مردود می‌دانستند. کابالا نیز از همین عقیده دربارة انسان دفاع می‌کند و مدعی است انسان‌ها خلق نشده‌اند و عهده‌دار تنظیم و ادارة وجود خود می‌باشند.
به عبارت امروزی، مصریان باستان مادی‌گرا بودند، کابالا را می‌توان «اومانیسم سکولار» نامید جالب توجه است که این دو مفهوم: ماده‌گرایی و اومانیسم سکولار، از ایدئولوژی‌هایی می‌باشند که دو قرن است بر جهان حکمرانی می‌کنند.
باید پرسید چه نیروهایی وجود دارند که مفاهیم مصر باستان و کابالا را از میان تاریخ کهن به زمان حاضر منتقل کرده‌اند؟

از شوالیه‌های مصر تا ماسون‌ها

با اشاره به شوالیه‌های معبد دانستیم که این نظام عجیب صلیبیان تحت تأثیر یک نهاد سرّی در اورشلیم قرار داشت که در نتیجة آن مسیحیت را رها نمود و به اجرای آداب جادوگری پرداخت. گفتیم که بسیاری از محققان به این نتیجه رسیده‌اند که این سر به کابالا مربوط می‌شود. به عنوان مثال «الیمنس لیوای» نویسندة فرانسوی کتاب تاریخ جادوگری، شواهد تفضیلی در این کتاب ارائه می‌دهد و اثبات می‌کند، شوالیه‌های معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند؛ به عبارت دیگر آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه آموختند.14 بنابراین اصولی ریشه‌دار مصر باستان به کمک کابالا به شوالیه‌های معبد منتقل شد.

«آمبرتوایکو» رمان‌نویس معروف ایتالیایی این حقایق را در چهارچوب یکی از رمان‌های خود نمودار می‌سازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان می‌کند که شوالیه‌های معبد تحت تأثیر کابالا قرار داشتند و کابالیست‌ها صاحب رمزی بودند که در فراعنه مصر باستان قابل ردیابی است. به نوشتة ایکو، بعضی یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنج‌گانه) جا دادند. اما تنها کابالیست‌ها این رمز را که پنهانی انتقال یافته درک می‌کنند. کتاب زهر که کتاب اصلی کابالا می‌باشد با اسرار این پنج کتاب ارتباط دارد. ایکو بعد از بیان اینکه کابالیست‌ها قادرند راز مصر باستان را در اندازه‌گیری‌های هندسی معبد سلیمان نیز بخوانند، می‌نویسند شوالیه‌های معبد آن‌را از خاخام‌های کابالیست اورشلیم آموختند:
فقط گروه اندکی از خاخام‌ها که در فلسطین باقی ماندند از سرّ آگاه بودند... و بعدها شوالیه‌های معبد آن را از آنان آموختند.15

شوالیه‌های معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتاً با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاری یافتند. این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود؛ یهودیان. بعد از بازداشت شوالیه‌های معبد به دستور مشترک پادشاه فرانسه و پاپ در سال 1307، نظام ساختاری زیرزمینی به خود گرفت اما تأثیرش به صورت افراطی‌تر همچنان ادامه یافت.
چنانچه قبلاً گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند ـ تنها پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت ـ پناه بردند. آنها در اسکاتلند به «لژ وال بیلدرز» نفوذ کردند و در اندک زمانی بر آن تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونری در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز «لژ کهن اسکاتلند» شاخه اصلی فراماسونری به شمار می‌رود.
رد پای شوالیه‌های معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصل‌ها را بررسی می‌کنیم. موارد در کتاب نظم نوین ماسونی بررسی شده‌اند.

یکی از مهم‌ترین پناهگاه‌های شوالیه‌های معبد در منطقه پراونیس فرانسه قرار داشت. طی بازداشت‌ها، بسیاری در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا می‌باشد. پراوینس جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید.

به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان در سال 1381 به کمک یک سازمان مخفی شعله‌ور شد. محققانی که تاریخ فراماسونری را مطالعه می‌کنند. همگی بر این باورند که این سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگ‌تر از یک قیام داخلی و حماسه‌ای سازمان یافته علیه کلیسای کاتولیک بود.

نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما (جنوب اطریش) به نام «جان هاس» (John Huss) شورشی را در مخالفت با کلیسای کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیه‌های معبد قرار داشتند. «اویگدور بن آیزاک کارا» (Avigdor Ben Isaac Kara)، از مهم‌ترین نام‌هایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، خاخام انجمن یهودی شهر پراگ و یک کابالیست بود.

نمونه‌هایی از این قبیل، حکایت از اتحاد میان شوالیه‌های معبد و کابالیست‌ها جهت تغییر نظام اجتماعی اروپا می‌کند. این تغییر موجب دگرگونی فرهنگ مسیحی پایه‌ای اروپا و جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی بر مفاهیم الحادی مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلاً انقلاب فرانسه و ایتالیا و... .
در فصول آینده نگاهی به نقاط تحول مهم تاریخ اروپا خواهیم انداخت. در همه مراحل با حقیقتی روبه‌رو می‌شویم که از وجود نیرویی حکایت می‌کند که هدفش منحرف ساختن اروپا از میراث مسیحی خود و جایگزینی آن با ایدئولوژی سکولار است و با این برنامه نیتی جز نابودی نهادهای مذهبی آن را ندارد. این نیرو تلاش کرد اروپا را به قبول تعالیمی که به کمک کابالا از مصر باستان دست به دست گشته‌اند وادار کند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم اساس این تعالیم را در دو گرایش مهم تشکیل می‌دهند: اومانیسم و مادی‌گرایی.
در آینده به موضوع «اومانیسم» نگاهی خواهیم انداخت.

نویسنده: هارون یحیی
مترجم: باران خردمند


پی‌نوشت‌ها:

1. سورة اعراف (7)، آیة 138 و 139.
2. سورة طه (20)، آیات 86 تا 88.
3.Richard Rives, Too Long in the Sun, Partakers Pub., 1996, pp. 130-31.
4. سورة بقره (2)، آیة 55.
5. Murat Ozgen Ayfer, Masonluk Nedir ve Nasildir? (What is Freemasonry?), Istanbul, 1992, pp. 298-299.
6. Nesta H. Webster, Secret Societes And Subversive Mouements.
7. سورة بقره (2)، آیة 102.
8. نحمیا، باب نهم، آیات 2ـ4.
9. نحمیا، باب نهم، آیات 26ـ29.
10. نحمیا، باب نهم، آیات 31ـ35.
11. سورة ق (50)، آیة 38.
12.Mesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movements p. 299.
13. سورة مائده (5)، آیة 44.
14. Eliphas Levi, Histoere de la Magie, p. 273; Nesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movments.
15. Umberto Eco, Foucault,s Penbulum, Translated from the Italian by William Weaver, p. 450.

ماهنامه موعود شماره 62


نظر شما( )
?رضا حریری

دوشنبه 84/12/8  ساعت 1:47 عصر

کاریکاتورهای آخرالزمانی(2)

کاریکاتورهای آخرالزمانی(2)


نظر شما( )
?رضا حریری

دوشنبه 84/12/8  ساعت 10:39 صبح

پروتکل ها ، یهود بین الملل و جوانان-2

پروتکل ها ، یهود بین الملل و جوانان-2

 

بنده تصمیم ندارم که در این مختصر از هولوکاستی صحبت کنم که به دستور یهود همه باید آن را واقعی بدانند . بلکه برای دوستان جوانم از هولوکاستی خواهم گفت که این بار به فرمان یهود همه باید آن را افسانه بخوانند . و آن هولوکاست ایرانی کشی و نخبه کشی ایرانیان است به دست یهودیان ، قتل عامی وسیع که نزد ایرانیان به قتل عام مغان معروف است . و یهودیان آن را پوریم میخوانند . هر ساله در سالروز این کشتار وحشیانه که از هر یازده ایرانی یکی کشته شده است ، یهودیان جشنی بنام پوریم برگزار می کنند . پوریم ویرانگر ، که هستی اقوام کهن ایرانی را تا طلوع اسلام برچید و تبعات و تاثیرات ضد تمدنی آن تا به امروز نیز باقی است .
از آنجایی که این مقاله را معلمی برای دوستان دانش آموزش می نویسد ، لازم می بیند که در شروع این بحث مطالب کوتاهی را در غالب سوال و یا نکته به سمع دوستان جوانش برساند .
1- پوریم یکی از بزرگترین جشن های یهودیان است . یهودیان در جشن پوریم در دو نوبت به قرائت کتاب استر می پردازند . آنان واقعه کشتار 75800 نفر از ایرانیان را معجزه الهی می دانند و به همین مناسبت سیزدهم ماه ادار را روزه می گیرند .



چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به رقص و پایکوبی می پردازند . پوریم برای یهودیان یک الگوی رفتار تاریخی است که تلقین می کند : به هر بهایی فقط به فکر آسایش و نجات قوم باش نه چیز دیگر . ماجرای پوریم و یا هولوکاست ایرانی کشی در کتاب Esther آمده است .

2- استر نام آخرین دفتر از کتاب تورات است . در این دفتر نامی از یهوه ، خدای بنی اسرائیل برده نشده . این کتاب در اواخر عهد هخامنشی و یا پس از آن نوشته شده است . بنابر نوشته د. جوینی مطالب کتاب استر تماما در خدمت مصالح رباخواران حاکم بر جهان ، یعنی صهیونیستها و فراماسونها است .
این کتاب عمق نفرت و انزجار تند یهود نسبت به غیر یهودیان به ویژه ایرانیان را نشان می دهد . شدت و تندی نفرت بحدی است که حاخام ها و فقیهان قوم یهود در سده اول میلادی مطمئن و متفق القول نبودند که آیا باید کتاب استر را در کتاب مقدس بیاورند یا نه ؟ از اقوال مارتین لوتر از رهبران پروتستان ها نقل کرده اند که گفته است : ای کاش این داستان وجود نداشت .

با این وجود ، آیا تعجب آور نیست که توین بی و ویل دورانت که به تمام سوراخ سنبه های تاریخ بشر سر کشیده اند ، در اعلام کتابهایشان واژه ای بنام پوریم ثبت نشده است ؟ و آیا دوست جوان من نمی پرسد که چرا در Encyclopedia دائرة المعارف های جهان از پوریم به عنوان یک ماجرای تاریخی با تبعات مخصوص خود نامبرده نشده است ؟

3- واژه هخامنش لقبی است که پس از تسلط داریوش و نخست وزیری مردخای و انتخاب استر به عنوان ملکه داریوش و قتل عام پر خشونت مخالفان یهود در سراسر ایران ، که نزد یهودیان به عید پوریم معروف است و بالاخره تسلط کامل رابی های یهود در ایران و بین النهرین ، مردم شکست خورده منطقه بر قوم داریوش نهادند و آن را حاخام منش به معنای پیرو روحانیت یهود نام نهادند1 .
تورات به دفعات بر تسلط کامل رابی های یهود بر دربار هخامنشیان تاکید می کند که مشروح آن را می توان در کتاب های استر ، عزرا ، نحمیا ، دانیال و اشعیا در تورات یافت .

4- هامان سوزان مراسمی است که یهودیان هر ساله در بسیاری از کشور های دنیا برگزار می کنند . بنابر آنچه آقای عباس احمدی در مقاله عید پوریم نوشته است : در ایتالیا ، فرانکفورت آلمان ، سالونیکای یونان ، ایران ، افغانستان ، لیبی ، مراکش ، بخارای ازبکستان ، منطقه قفقاز ، یمن برگزار می شود . ویژگی این مراسم سوزاندن هامان و رقص و پایکوبی یهودیان به هنگام آتش زدن مجسمه هامان است . در ازبکستان مجسمه را از یخ می سازند و به دور آن آتش روشن می کنند . در یونان نان هایی به شکل هامان درست میکنند و با چاقو سر آن را می برند . در ایران مجسمه هامان را به دار می کشند ، سپس می سوزانند. 2

اینک دوستان جوانم را به مطالعه ی پوریم ، هولوکاست ایرانی کشی و نخبه کشی ایرانیان به دست یهودیان دعوت می کنم . و از شما عزیزان تقاضا دارم که تا پایان این سری از مقالات را همراهی نمایید.

پوریم ، ایرانی کشی یهودیان و سیزده بدر ایرانیان

« تورات در کتاب استر می گوید : خشایار شاه پادشاه پارس در آخرین روز جشن 180 روزه که از باده نوشی سرمست بود ، دستور داد ملکه وشتی زیباییش را به مقامات و مهمانانش نشان دهد . ملکه امتناع ورزید و پادشاه بسیار خشمناک شد.

در شوش یک یهودی به نام مردخای پسر یائیز زندگی می کرد ، او دختر عموی زیبایی داشت بنام هدسه دختر ابیحایل که به او استر هم می گفتند . زمانی که قرار شد از تمام بلاد دختران زیباروی به حرمسرای پادشاه آورده شوند استر نیز همراه دختران زیبای بیشمار دیگری به حرمسرای قصر شوش آورده شد . به توصیه مردخای استر به هیچ کس نگفته بود که یهودی است . استر بیش از دختران دیگر مورد توجه و علاقه پادشاه قرار گرفت بطوری که پادشاه تاج بر سر استر گذاشت و او را به جای وشتی ملکه ساخت . اما استر مثل زمان کودکی دستورات مردخای را اطاعت می کرد. »

تا اینجای داستان به چند نکته باید توجه کرد :
1. امتناع وشتی از نمایاندن خود ، می فهماند که زن ایرانی راضی نیست ملعبه دیگران قرار گیرد . در ضمیر زن ایرانی حجب ، حیا و عفت از روزگاران دور وجود داشته است .

2. زیبایی استر نیز قابل ملاحظه است چیزی که در طول تاریخ ، یهود از آن بهره برده و امروز نیز یکی از ابزارهای مهم جاسوسی و نفوذ به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حکومتها و سازمانهای دولتی و بین المللی ، استفاده یهود از زنانش می باشد . انان برای به انحراف کشیدن نسل ها هم از حربه ی نمایش زنان بهره برده و می برند .

3. واضح است پیمانی که او بعنوان ملکه با پادشاه می بندد بر اساس پنهان کاری است ، او تصمیم به شتر دزدی دارد لکن در ابتدا تخم مرغ دزدی را به اجرا می گذارد . به یهودیانی که برای مقاصدی شوم دین ، عقیده و باور خود را پنهان می کنند و از اسم و رسم مقصد بهره می برند آنوسی می گویند . و استر یک آنوسی است . ظاهرا ملکه ی پادشاه است . رسما تورات می گوید : او فرمانبر مردخای یهودی است
« مرد خای نیز از طرف پادشاه به مقام مهمی در دربار منصوب می شود . با توصیه مردخای ، استر علیه هامان « وزیرالوزرا » دسیسه کرده و شاه هامان را اعدام و املاک او را به استر می بخشد . بعد از ان پادشاه انگشتر خود را به مردخای داد.
پادشاه به ملکه استر و مردخای گفت : شما می توانید حکمی مطابق میل خود بنام پادشاه برای یهودیان صادر کنید و آن را با انگشتر پادشاه مهر کنید . »

26 قرن از ماجرای استر ، مردخای و هامان می گذرد متاسفانه تاریخ شناسان ایران بیشتر به زرق و برق پادشاهان و افتخارات جعلی زمامداران پرداخته اند . و سلسله های پادشاهی را برایمان آرایشگری کرده اند .

جوان ایرانی از ماجرای دردناک نخبه کشی و ایرانی کشی که در کتاب استر آمده ، خبر ندارد . استر و مردخای توطئه گر را نمی شناسد . هامان « وزیرالوزرا » که مورد خشم یهود قرار گرفته است را نمی شناسد . او نمی داند که هامان در هنر دست میکل آنژ بر سقف نمازخانه سیس تین واتیکان چهره معصومی دارد که به صلیب کشیده شده است .

آیا میکل آنژ دانسته یا ندانسته نمی خواهد رنج و مصیبت مسیح بدست یهودیان را در صورت هامان بنمایاند ؟

آنانی که دم از ایرانیت ، قومیت و نژاد می زنند از چه طریقی هامان سوزان را که در بسیاری از نقاط جهان برگزار می شود ، به گوش جوان ایرانی رسانده اند ؟

« مردخای فرمانی بنام پادشاه نوشت و آن را به همه جا فرستاد . فرمانی که به یهودیان اجازه می داد متحد شوند و بد خواهان خود را از هر قومی که باشند ، بکشند و دارایی شان را به غنیمت بگیرند . تورات می گوید در سراسر مملکت همه از یهودیان می ترسیدند تمام حاکمان و استان داران ، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند . و به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده ، کشتند. »

تورات توضیح نمی دهد که چرا همه ی مردم ایران از یهود می ترسیدند چگونه می شود در یک مملکت غیر یهودی همه ی قدرت در انحصار یک یهودی قرار گیرد و همه ی مقامات از او بترسند مگر اینکه بپذیریم پادشاهان هخامنشی دست نشاندگان یهود بودند . آنچه که تورات و یهودیان بر آن تاکید دارند ، این است که آنان در ماجرای پوریم که پانزده ملت ایران را نابود کرده اند و هزاران نفر از هنرمندان ، اندیشمندان و مردم عادی را کشته اند ، پیش دستی و قتل عام پیش گیرانه بوده است.

از یهودیان و حامیانشان می پرسیم ، به چه دلیل مردم سراسر شرق میانه نسبت به این قوم نفرت و در دل کینه داشته اند ؟ آیا سبب دشمنی همیشگی آدمی با یهودیان را نمی توان در رفتار حریصانه و توطئه گرانه این قوم با دیگران دانست ؟

« تورات می گوید در آن روز آمار کشته شدگان به عرض پادشاه رسید . او ملکه استر را خواست و گفت : یهودیان تنها در پایتخت پانصد نفر را که ده پسر هامان نیز جزو آنها بودند ، کشته اند . پس در سایر شهر های مملکت چه کرده اند ؟ روز بعد باز یهودیان پایتخت جمع شدند و سیصد نفر دیگر را کشتند ، بقیه یهودیان در سایر استان ها هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خود را کشتند و از شر آنها رهایی یافتند . »
از ابتدا تا انتهای کتاب استر هیچ کلمه ای که نشان دهد خون از بینی حتی یک یهودی ریخته شده است ، وجود ندارد . به هیچ آزار عملی ای از سوی ایرانیان نسبت به یهود اشاره نشده است . با این وجود آنان قصاص قبل از جنایت را چگونه توجیه می کنند ؟

چگونه است که بعد از 26 قرن همچنان ایام پوریم ، سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه ادار ، روزهایی که از هر یازده نفر ایرانی یک نفر کشته شده است را به عنوان روز سپاسگزاری ، روز امحاء دشمنان یهود و روز پوریم جشن می گیرند . بسیاری از یهودیان اروپا و آمریکا به جای پوریم ، این مراسم را جشن ایرانی کشی می نامند .
اما ایرانیان از همان زمان سیزدهم فروردین را که مصادف با آن ایرانی کشی وحشیانه بود به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به قوم یهود و وحشیان هخامنشی ، که سراسیمه از خانه و کاشانه شان فراری شده بودند ، سر به کوه و صحرا می گذارند . و نافرخندگی سیزده ی فروردین را دور از خانه بدر می کنند .

اما اینک به دلیل هجمه ی گسترده فرهنگی و تسلط فراگیر یهود بر رسانه های ارتباط جمعی و غفلت نگران کننده ی جمع کثیری از ارباب قلم و دانش ، این روز نه تنها نمادی از مبارزه با یهود را با خود ندارد ، بلکه در جهت خواسته ی یهود ، آمال و آرزوی یهود را که همانا غفلت ، جهل ، خرافه پرستی و باستان پرستی ایرانی است را بر آورده می سازد .

پارس و پارسه عناوین تحقیر آمیزی بود که از سوی بومیان ایرانی به قبیله ی کورش بخصوص بعد از ماجرای پلید پوریم بخشیده شد . پارس صدای سگ درنده ی حمله ور است و واژه پارسه یک ناسزا و به معنای ولگرد و بی خانمان و مهاجم ناشناس است . و اینک دوست جوان من علت این نامگذاری و ذکاوت ذاتی نیاکان ما را بخوبی میداند . اما ممکن است ، نداند که چرا این عنوان اکنون به مردم مهربان و صمیمی ما داده شده است . دوست من بداند که پس از سقوط هخامنشیان ، به دست اسکندر نجات بخش ، طومار هخامنشیان و به دنبال آن ، طومار واژه ی پارس درهم پیچیده شد . اما یهود با روی کار آوردن مهره ی پلید خود ، رضا شاه خبیث ، مجدد به احیاء شیوه و روش هخامنشیان و احیاء واژه پارس مبادرت ورزید . آیا برای دوست جوان من جای سؤال نیست که چرا تا قبل از حاکمیت سلسله پهلوی ، هیچ سلسله و سلطان و سرداری ، خود و سلسله اش را پارسی نخوانده است ؟ یهود بواسطه ی تسلطی که بر رسانه ها دارد و بخاطر مهارتی که در تحریف و القای کلمات و واژه ها دارد و از آنجائیکه امروزه ابلهانی بخاطر هوی و هوس ، لذت جسمانی و شهوانی شان را در حاکمیت وحشیان آمریکایی و انگلیسی که نقش هخامنشیان را در دنیای مدرن بازی میکنند ، می بینند ، کلماتی مانند بنیادگرا ، خشونت طلب ، انتحاری ، متحجر و تروریست ، که همردیف و تداعی کننده ی واژه ی پارس است ، را نیز به کرات برای مردم ما و مردم شرق میانه تکرار میکنند ، تا اینکه طعم بد آن و بوی مشمئز کننده ی آن به ذائقه ی ما گوارا ، و برای همیشه برای ما و متعلق به ما باقی بماند . همانطوری که امروز ذائقه ی کمتر کسی است که واژه ی پارس را نپذیرد . و برای اینکه خود را آرام کند به مهملات باستان شناسان بیگانه و باستان پرستان داخلی ، و به قوم بی نشانه ی پارسوماش و پارسوا پناه میبرد .

اما براستی چرا یهود از پیگیری تبعات پوریم نا خرسند است و چرا از اینکه این خشونت پلید و این خونریزی وحشیانه به عنوان یک ماجرای تاریخی با تبعات ضد تمدنی مخصوص به خود مطرح شود بیم دارد ؟ یهود می داند که به دنبال چیست . لذا می گوید : کسی که در شکار به دنبال صید کوچک می رود ، صید بزرگ را از دست می دهد .(پ/20) او برای برپایی حکومت جهانی باید شکارچی قهاری باشد ، طعمه ی بزرگی را هدف قرار دهد تا طعمه های کوچکتر با پای خود در دام صیاد خوناشام قرار گیرند . به همین منظور بندی از پروتکل شماره ی 16 با صراحت می گوید : تمام حقایق مربوط به قرون گذشته را که مطلوب ما نباشد ، از لوح ذهن آدمیان پاک می کنیم .

دانش آموزان عزیز تقاضای اکید معلمتان را بشنوید و بندی از پروتکل شماره ی 3 که می گوید : غیر یهودیان عادت به فکر کردن را از دست داده اند ، مگر آنکه متخصصان ما به آنها آگاهی بدهند ، را مرتبه ای دیگر بخوانید . و در بسیاری از داده های به اصطلاح علمی و تخصصی ایرانشناسان ، باستان شناسان ، روان شناسان ، جامعه شناسان ، و ... که اغلبشان دانش آموخته ی دانشکده های کنیسه ای در اروپا و آمریکا بوده اند ، به دیده ی تردید بنگرید . و مجدد در تاریخ ، فرهنگ ، آیین و روش زندگی پیشینیان مطالعه کنید و در این مطالعه و کنکاش خود را از اطلاعات ضد و نقیضی که یهودیان برای گیجی و سرگردانی ما طراحی کرده اند و پروتکل شماره ی 5 تصریح به آن دارد که باید ترویج مطالب ضد و نقیض را آنقدر ادامه دهیم که غیر یهودیان خود را در پیچ و خم اطلاعات متناقض گم کنند ، عاری نمایید و با اتکاء به آگاهی ذاتییتان و با برخورداری از دانش محققان نو اندیش و درست اندیش راه سعادت و رستگاری را برای فرزندان فردای ایران هموار سازید .

اینک دوست دانش آموز من میداند که شعار جنگ پیشگیرانه ، که شعار وحشیان آمریکایی و انگلیسی است ، و طبق آن سرزمین های اسلامی و بویژه ایران عزیز را نشانه گرفته اند ، ریشه در تورات ، کتاب استر و 26 قرن پیش دارد . و نیز بخوبی به این نکته توجه دارد که قدرت اقناع اندیشه از یهود و به تبع از غرب گرفته شده است . آنان نه تنها به سؤالات مطروحه ی محققین پاسخ نمیدهند بلکه با هیاهو و هوچی گری در صدد خفه کردن اندیشه ها و به خواب کردن مردم جوامع خودشان نیز برآمده اند . با این همه ، سؤالات و پرسش ها همچنان باقی است و ما مجدد می پرسیم ، چرا پرسش از هولوکاست را جرم میشمارید ؟ و چرا از بحث و گفتگوی جست و جو گرانه در باره ی پوریم طفره میروید ؟

و این آخرین قسمت از مقاله را به دوستان شهیدم ، پسران شجاعی که مرگ را شرمنده ی خود کرده اند و به مردان بزرگی که شاهد درد و رنج فراوان آنها در زندان های بعثی صهیونیستی بوده ام و به همه ی مردان و زنانی که نشان داده اند حوادث روزگار هیچ تزلزلی را در عزم آهنینی آنها بوجود نمی آورد ، تقدیم می کنم

گاهی متوجه ی ابلهانی می شوم که مزورانه و مزدورانه ذهن دوست جوان مرا با اباطیلی که پشتوانه ی آن چیزی جزء آموزه های رابی ها و حاخام های یهودی نیست آشفته می سازند و توطئه ای که در ابعاد مختلف ، زندگی فردی و جمعی ما را در بر گرفته ، توهم می پندارند و انحطاط مرموزی که متأسفانه پایه های زندگی خانوادگی و ستون های محکم جامعه ی دینی را نشانه گرفته است ، را انحطاط طبیعی قلمداد می کنند و از توطئه ی حساب شده ای که موریانه وار قصد ویرانی سقف رفیع خوشبختی حاصل از تلاش مردان و زنان انقلابی را دارد ، غفلت می ورزند.

ْآنان به تبع از یهود به تبلیغ و ترویج Latitudinarianism می پردازند . و از این طریق ذهن دوست خوب مرا آشفته و زمینه های استحاله ی فکری و معنوی را در جامعه سبب می شوند . اعتقادی که رهایی از هر قید و بندی را در سر لوحه ی خود دارد و آزادی در تفسیر عقائد و سهل انگاری مسائل اساسی دینی را شعار خود قرار داده است . کلماتی که ظاهری زیبا و فریبنده دارد اما در باطن خود ویرانی و از هم پاشیدگی نظام مستقر و موجود را جستجو می کند . پروتکل شماره یک از عوامل ناآگاه خود که باعث شده اند با ترویج آئین تساهل و تسامح دینی در طول تاریخ همچون آفتی رفاه ، صلح ، آرامش ، همکاری و اساس حکومت غیر یهودیان را نابود کرده اند ، سپاسگزاری می کند . در این راستا سکولاریزم که نابودی هر آنچه را که غیر یهودی است ، توجیه می کند ، بکار می آید . مسیحیت زدایی در سرزمین های مسیحی که امروز در بخش های وسیعی به تحقق پیوسته و اسلام زدایی در سرزمین های اسلامی که متأسفانه نمی توان پیشرفتهای یهود را در ان نادیده گرفت ، محصول سکولاریزم است . آقای فورد با اعتقاد به اینکه دنیوی کردن ، مقدمه ی یهودی کردن است ، در صفحه ی 47-48 یهود بین الملل راه نفوذ تفکر یهودی در مدارس را Secularism می داند ، می گوید : سکولاریزم را در مدارس رواج دهید تا بعد بتوانید راه و رسم یهود را در دانشگاه ها حاکم کنید . پروتکل ها ابزار سکولاریزه کردن ، دنیایی و دنیوی کردن افکار را سوق دادن و غرق کردن جوانان در دریایی از اوهام شاعرانه و تربیت کردن بر اساس تئوری های غلط یهود می پندارد . (پ/9) به همین دلیل است که پروتکل شماره ی 4 می گوید که ما باید شالوده ی ایمان را ویران کنیم ، اصل خدا و روح را از ذهن غیر یهود بزداییم ومحاسبات ریاضی و امیال مادی را جایگزین این معانی نمایم . لذا پروتکل شماره ی 17تز بی اعتبار نمودن روحانیت غیر یهود را اعلام می کند و بر خاتمه دادن به مأموریت آنان ، که آن را مانع بزرگی بر سر راه خود می داند ، اصرار می وزرد . و از آنارشیزم Anarchism به عنوان آزادی استمداد می طلبد . او خوب می داند در جوامعی که موفق شده است اخلاقیات را از بین ببرد و وجود خدا را نفی کند ، چیزی جز شعله های آتش هرج و مرج طلبی به آسمان زبانه نکشیده است . (پ/23)

یقینا دوست خوب من متوجه ی استبدادی خشن در افراد و نظام هایی که ما را به دموکراسی دعوت میکنند ، شده است . ممکن است دوست من بپرسد که چگونه است این افراد با توجه به اینکه دو جنگ مهیب و ویرانگر جهانی را بر تمام دنیا تحمیل کرده اند جنگ 8 ساله را بر ایران انقلابی تحمیل کرده اند ، به جای جای دنیا لشگر کشی و وییتنام را به خاک و خون کشیده اند و بیش از نیم قرن مردم فلسطین را آواره ، زندانی و به شهادت رسانده اند . چگونه است آنانی که برپا کنندگان و گردانندگان زندان های مخفی در دنیای به اصطلاح پیشرفته ی اروپا هستند ، زندان گوآنتانامو را اداره می کنند ، فجایع زندان ابوغریب و انتشار رسوای تصاویر عریان ، حاکی از شکنجه ی زندانیان را در پرونده ی خود دارند ، از آزادی خواهی و آزادی دم می زنند ؟ پروتکل شماره ی 4 آزادی را برای دوست من تفسیر می کند ، می گوید : اگر آزادی بر خدا پرستی مبتنی باشد ، با انسان دوستی و برابری پیوند داشته ، برای جامعه بی زیان باشد ، به رفاه عمومی لطمه ای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند ، بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیر یهودی از بین ببریم . نویسندگان پروتکل ها بسیار دقیق اصولی را برای مجریان آن طراحی کرده اند و انتهای کار ها و تئوری هایشان را نیز ترسیم نموده اند . وقتی واقعیت ها توهم شد ، اوهام و افکار شاعرانه رشد کرد ، شالوده ی ایمان سست شد ، روحانیت غیر یهود از اعتبار ساقط گردید و اصل خدا و روح در جامعه از بین رفت ، آنارشیزم آزادی نامیده شد و آزادی مبتنی بر دنیا خواهی و سکولاریزم نهادینه گردید ، بند کلیدی پروتکل شماره ی 14 محقق شده است که می گوید : همه ی ادیان باید از بین بروند . بجز دین ما . و دین ما را تفسیر می کند ، دینی که احکامی ثابت و پیشرفته دارد و تمام افراد جهان را به اطاعت ما ( سران یهود ) وا می دارد .

قابل توجه همان ابلهانی که ذهن دوست مرا آشفته می سازند . آقای فورد در صفحه ی 229 یهود بین الملل متذکر می شود که در جهان امروز قدرتی مرکزی وجود دارد . که یک بازی بسیار سازمان یافته ای را در سطح وسیع اداره می کند . آقای فورد از Super Capitalism و Super Government نام می برد که اشاره به پروتکل شماره ی 17 دارد ، آنجایی که یهود خود را Vishnu می خواند ، می گوید : ما چون ویشنو صد دست داریم و بر هر دست انگشتی ، که کلیه مهار های دستگاه حیات اجتماعی را در اختیار خواهیم گرفت .

پسر خوبم و دختر عزیزم ، از آنجایی که بنای نگارش این مقاله را بر دو کتاب پروتکل ها و یهود بین الملل گذاشته ام ، تا حدی قدرت مانور و قلم فرسایی را از خود سلب نموده ام ، با این وجود سعی کرده ام مطالبی را متذکر شوم که دانستن آن تو را در برابر گرگ هایی که بیش از 2000 سال است ، آدمیان را چون گله های گوسفند می دانند ، و در نتیجه به خود حق می دهند هر از چند گاهی به گله زده ، شکمی از عزا درآورند ، مسلح سازم . تا بتوانی راحتتر از موجودیتت و هستی ات دفاع کنی . بدان هرگز میان خواست و قدرت یهود به اندازه ی وقتی که تو بدانی و آگاه و بیدار باشی فاصله نمی افتد . بنا بر آنچه آقای فورد در صفحه ی 153 یهود بین الملل می گوید : آنچه باید از آن بیم داشت زیرکی و هشیاری یهود نیست ، بلکه عواقب خواب آلودگی در میان غیر یهود است . آقای فورد می گوید برنامه ی یهود از لحظه ای که درک و شناسایی شود ، متوقف می شود .

پی نوشت:
1-
http://naria.persianblog.com شنبه 8 شهریور 1382
2-
http://mag.gooya.com

 انجمن تفکر مبانی


نظر شما( )
?رضا حریری

شنبه 84/12/6  ساعت 2:56 عصر

معرفی مهدی یار

سلام

به وبلاگ http://mahdiyar84.persianblog.com/ هم سری بزنید.


نظر شما( )
?رضا حریری

پنج شنبه 84/12/4  ساعت 9:52 صبح

عرض تسلیت به مناسبت توطئه تخریب حرم مطهر حضرات معصومین امام هادی

 توطئه تخریب حرم مطهر حضرات معصومین امام هادی و امام حسن عسگری، علیهماالسلام نشان دیگری از کین‌ورزی ائمه کفر، یهودیت صهیونیستی و استکبار غرب علیه مسلمین است. 
وبلاگ سوشیانت ضمن عرض تسلیت به ساحت مقدس امام زمان علیه‌السلام، و عموم دوستان رسوایی عوامل مزدور، امریکای جنایتکار و نابودی یهودیت صهیونیستی را از درگاه خداوند آرزومند است.


نظر شما( )
?رضا حریری

چهارشنبه 84/12/3  ساعت 11:41 صبح

کاریکاتورهای آخرالزمانی(1)

سلام

سلام به همه دوستانی که با پیامها وایمیل های خود بنده را دلگرم میکنند.

یک خبر خوب از این به بعد سعی میشود گلچینی از کاریکاتورهای آخرالزمانی  هر چند وقت یک بار در وبلاگ آورده شود .

منتظر نظرات همه دوستان هستم.

 

 

 


نظر شما( )
?رضا حریری

چهارشنبه 84/12/3  ساعت 11:28 صبح

پروتکل ها ، یهود بین الملل و جوانان-1

پروتکل ها ، یهود بین الملل و جوانان-1

انتشار گسترده ی کاریکاتور هایی از پیامبر مهربان در روزنامه های کشورهای اروپایی ، شورای امنیت ، البرادعی ، همزبانی پنج کشور عضو دائم ، همزمانی بهمن و محرم ، پیروزی حماس و پیروزی ائتلاف مسلمانان و شیعیان در عراق ، احمدی نژاد ، هولاکاست ، برپایی نمایشگاه و حمایت از هولاکاست در سازمان ملل و در سرسرای آژانس هسته ای ، بیداری جوانان و خروش مسلمانان ، مرا واداشته است که برای دوستان جوانم  مواردی را متذکر شوم .
1) لازم است اگر کتاب پروتکل های دانشوران یهود را نخوانده اید آنرا بخوانید و اگر خوانده اید این ایام یک بار دیگر به برخی از بند های آن با توجه عمیق تر نظر اندازید .
بدانید ، پروتکل ها یک واقعیت غیر قابل انکار است . مطالعه ی آن به شما توانایی شناخت سر چشمه های پنهان توطئه و شرارت را می دهد . پروتکل ها را The world program می دانند . در پروتکل ها می توانید نقشه ، طرح و برنامه ی جهانی یهود را مشاهده کنید .

هنری فورد در صفحه 89 یهود بین الملل ، پروتکل ها را جامع ترین برنامه برای تسلط بر جهان می خواند و در صفحه ی 90 می گوید اگر خواننده کمی بیشتر از معمول به خود زحمت مطالعه پروتکل ها را بدهد ، به نقشه هایی بر می خورد که برای به قدرت رسیدن سلطان مطلق جهان The world Autocrat ارائه شده اند .

2) سران یهود پروتکل ها را علیه کسانی تدوین کرده اند که آنان Gentile یعنی غیر یهود می نامند .
دوستان جوان من باید بدانند که پروتکل ها با بیش از صد سال سابقه ، ریشه در تلمود دارد ، که نزدیک به دو هزار سال از عمر آن می گذرد . از نظر تلمود هر کس که یهودی نیست ، دشمن است . تلمود غیر یهود را Goyem می نامد . گوئیم حیوانی زبان بسته است که شعور و درک ندارد . به ظاهر انسان آفریده شده . آن هم نه به خاطر اهمیت خودش بلکه به خاطر بهره دهی به یهود .

3) پروتکل ها حاصل کنگره ای است که از سوی Theodor Herzel تئودور هرتزل بنیانگزار صهیونیزم سیاسی ، در شهر بال یا بازل که شهری تجاری و صنعتی است ، بر کرانه ی رود راین ، در شمال کشور سوئیس ، در سال 1897 ، با شرکت و حضور متفکران یهودی ، تشکیل شد .
به اجماع پژوهشگران امور یهود ،Asher Ginsberg اشر گینس برگ اوکراینی ، طراح و نویسنده ی پروتکل هاست .

تمام بندها در پروتکل ها در خدمت حاکمیت و قدرت یهود بر جامعه ی جهانی است . آنان خواهان حاکمیت طبقه ی تحصیل کرده ی خود و بدتر از همه در صدد Aristocracy of Money اشرافیت پول می باشند . لذا حق را واژه ای ذهنی که به هیچ وجه جنبه ی عینی به خود نمی گیرد ، می دانند و رسما در بندی از پروتکل شماره ی یک می گویند : در نظام سیاسی ما حق این چنین تعبیر می شود ، آنچه را که می خواهم به من بده . زیرا من از تو قویترم . نیازی نیست که ثابت کنم حق از آن کیست . البته آنان قدرت افکار عمومی را بهتر از هر کس دیگری می دانند . به همین جهت در طول تاریخ حاکمان بی چون و چرای رسانه ها و تحریف گران اصلی حقایق بوده اند . مطبوعات را ، و امروزه دیگر رسانه های ارتباط جمعی از قبیل سایت های اینترنتی ، ماهواره ها ، رادیو ها ، تلویزیون ها ، آژانس های خبری و خبر گزاری ها را در کنترل خود قرار داده اند . آنچه که هنری فورد در صفحه ی 91 یهود بین الملل در باره ی قاعده ی سخن در پروتکل ها می گوید ، شنیدنی است . او می گوید : قاعده ی سخن در پروتکل ها این نیست که « ما یهودیان چنین خواهیم کرد » بلکه « غیر یهودیان را وادار خواهیم کرد چنین بیندیشند و چنان کنند » . بندی از پروتکل شماره ی 7 مؤید نظر آقای فورد است . آنجا که می گوید : ما باید دولت های غیر یهودی را مجبور کنیم که در جهت خواسته های ما قدم بردارند . روش کار چنین خواهد بود که افکار عمومی را از طریق مطبوعات که به قدرت بزرگ معروفند و تقریبا در دست ما می باشند ، شکل بدهیم و طبیعی است که دولت ها به افکار عمومی توجه خواهند کرد .

دوستان عزیز من ، همه باید بپذیریم که ذوق و سلیقه ، مخصوصا سلیقه ی عامه اثر پذیر است ، اندیشه ی عمومی اثر پذیر است . و یهود علاوه بر رسانه های ارتباط جمعی با پول و طلا ، مشروبات الکلی ، مواد مخدر ، تئاتر ، سینما ، هنر مبتذل و مستهجن سلطه ی تخریبی اش را بر آدمی می گذارد .

4 ) دانش آموزان خوب من توجه داشته باشند ، که دانشمندان و محققان ایران زمین روزی روی همین صندلی های دانش آموزی نشسته بودند و از فضای معنوی کلاس ها بهره می بردند . و امروز بواسطه ی تلاش و پشتکار خود باعث سربلندی ایران عزیز در زمینه های مختلف علوم شده اند . آنانی که امروز وقیحانه خواستار توقف تحقیقات دانشمندان ما هستند ، از تو پسر خوبم و دختر عزیزم غافل نیستند . آنان به هیچ وجه دوست ندارند که تو خلاق و صاحب ابتکار باشی ، روحیه انحصار طلبی و برتری جویی یهود ، همه ی خلاقیت ها را برای خود میخواهد . کافی است بندی از پروتکل شماره 5 را بخوانی ، که میگوید : هرگونه ابتکار فردی و خلاقیتی را که به سود ما نباشد ، نابود میکنیم . زیرا هیچ خطری بالاتر از ابتکار و خلاقیت فردی نیست . به ویژه اگر خلاقیت ، با هوش توام باشد .کاری که از یک فرد مبتکر برمیآید ، از میلیون ها آدم عامی برنمیآید ، لذا ما باید تعلیم و تربیت غیر یهودیان را در جهتی سوق دهیم که قوه ابتکار از دانش آموزان گرفته شود و نطفه ی خلاقیت در ذهن آنها خفه گردد .
عزیزم ، زوزه های دشمنان قسم خورده و با برنامه ی تو ، بی دلیل نیست . زمانی که تو به باور های الهی و اندیشه های معنوی توجه کردی ، و در مسیر پاکیزکان و اولیای حق قرار گرفتی ، دانشی را بروز دادی که رهگشا و آینده ساز شد . مبادا وسوسه های اهریمنان راه تعالی و رشد تو را سد کند .

مسئولیت اولیاء فکری و مسئولان فرهنگی در این برهه ی سرنوشت ساز بسی سنگین و طاقت فرساست . آنان باید بدانند ، که برنامه ی یهود ، ساختن مردمی از پیش مطیع است . لذا تربیت دوباره ی افراد را ، سر لوحه ی کار و برنامه ی خود قرار داده اند . و در این راه هیچ عجله و شتابی هم ندارند ، آنان بسیار محتاط و بدون هیچ هیاهوئی ، طرح و نقشه هایشان را به مرحله ی اجرا در می آورند . بندی از پروتکل شماره 9 بیانگر مطلب فوق است ، میگوید : تا زمانی که افراد جوامع مختلف مطابق الگو و انگاره های تربیتی ما دوباره تربیت نشوند ، نمیتوانیم برنامه هایمان را در اینگونه جوامع مطابق با روشی کلی و یکسان پیاده کنیم . اما اگر برنامه ها را محتاطانه و توام با آموزش آغاز کنیم ، میتوانیم در کمتر از یک دهه منش و خلق و خوی سر سخت ترین افراد را تغییر داده و آنها را مانند افرادی که از پیش مطیع ساخته ایم ، به زیر سلطه خویش در آوریم . بی جهت نیست که هنری فورد در صفحه ی 98 یهود بین الملل فریاد بر می آورد : که الآن وقت آن رسیده که مردم آگاه شوند ... او میگوید : پروتکل ها یک روش آموزشی را ارائه مینماید ، که به کمک آن میتوان توده ها را ، با استفاده از نیرو هایی که برایشان محسوس و قابل درک نیست ، مثل یک گله ی گوسفند به این سو و آن سو هدایت کرد .

پروتکل ها برای تسلط یافتن بر افکار و اندشه ها و تربیت دوباره ی افراد و تغییر خلق و خوی مردم به ویژه جوانان از حربه ی مغشوش ساختن افکار بهره می برد . برنده ترین ابزار و سم مهلکی که در این راه به کار گرفته می شود ، لیبرالیسم دروغین و فریبنده است . که هنری فورد از آن به عنوان The poison of Liberalism نام می برد . و توضیح می دهد که حقیقت را نمی توان مغشوش ساخت ، اما اذهان با لیبرالیسم به آسانی دچار اغتشاش می شود ،زیرا عاری از حقیقت است ؛ خطاست و خطا هزار چهره دارد . تفسیر آقای فورد از مردمی که با لیبرالیسم یهودی مسخ شده اند نیز شنیدنی است . او مشخصه ی اصلی جو فکری چنین مردمی را پریشانی می داند . که نمی دانند چه چیزی را باور کنند . نخست مجموعه ای از واقعیات به آنها ارائه می شود و آنگاه مجموعه ای دیگر . نخست تفسیری از شرایط به آنان القاء می گردد و بعد تفسیری دیگر . کمبود اطلاعات صحیح شدیدا احساس می شود ، بازار مکاره ای از تفسیرات مختلف وجود دارد ، که هیچ چیز را روشن نمی کند ، بلکه فقط بر اغتشاش می افزاید . بجاست در مطالعاتمان نگاهی به The Genealogy of Liberalism شجره نامه ی لیبرالیسم یهود بیاندازیم و تاثیرات آن را از گذشته تا حال بر زندگی غیر یهود مشاهده کنیم .

عامل دیگری که از سالها پیش توسط مهره های غیر یهود ، بعضا داخلی و مرعوب ، همچون معجونی خواب آور بر ذهن و وجدان جوان ما تزریق شده و در تربیت مجدد و مورد علاقه ی یهود سهم بسزایی داشته ، روحیه ی تساهل و آزاد اندیشی است . که از جمله مفاهیم معکوس به شمار می رود . که علاوه بر اینکه مجوز هر خطایی را در خفا صادر می کند ، سهل انگاری در مقابل بیگانگان را جائز می شمارد . و از سوی دیگر مزورانه و با زبان بازی به عدم پاسخگویی به مردم خودی اصرار می ورزد . هنری فورد در توضیح Broad - Mindedness می گوید : یهودیان دوست دارند ، روحیه ی تساهل و آزاد اندیشی برای غیر یهود به مثابه ی یک آرمان و ایده آل در آید .

اینک شما پاسخ دهید که چرا این علاقه مندی در یهود و دوستانشان در داخل وجود دارد ؟

5 ) همه توجه داشته باشیم ، از جمله عواملی که باعث خستگی و فرسودگی ما و شما می شود ، جنگ روانی دشمن است ، آنان با القاء توان مندی نظامی ، اقتصادی و سیاسی شان در صدد ایجاد هراس در دلهای مردم ما برآمده اند . نقل حکایات و رنج های فراوانی که بر پیامبران و ائمه ی معصومین علیهم السلام ، اولیاء ، شهدا ، ایثارگران و مردم مظلوم ایران در این چند سال اخیر فرود آمده ، رهگشا و چاره ساز است .

هنری فورد در توضیح Exhaustion که به معنی تهی سازی و تخلیه و فرسایش قوا است ، بندی از پروتکل شماره 10 را شاهد می آورد ، که میگوید : قوای همه را با ترویج اختلاف ، دشمنی ، کینه ی خانوادگی ، قحطی ، بیماری و کمبود چنان فرسوده میسازیم ، که غیر یهود هیچ گریز گاهی جز توسل به ثروت و قدرت ما پیش روی خود نیابد . در این راستا شناخت شایعه ، شایعه سازان و بنگاه های شایعه پراکنی Whispering Gallery وظیفه ی همه ی ماست . آنان با ترویج شایعات بنابر آنچه پروتکل شماره ی 5 میگوید ، فکر و اندیشه ی مردم غیر یهودی را به کمک سخن پردازی و تئوری های وسوسه انگیز جهت می دهند . و از آنجائی که متخصصان و مدیران یهودی را در مشاهده ی امور و تجزیه و تحلیل آن ، بی رقیب میدانند ، سیستمی را که پروتکل شماره 16 آنرا سیستم دروس عینی مینامد ، به هدف مبدل کردن مردم غیر یهودی به آدمهایی بی فکر ، بی خرد و مطیع که منتظرند دیگران برایشان فکر کنند و عقائدشان را شکل بدهند ، طراحی کرده اند . اگر آموزش بصری را بعنوان ابزاری بسیار قدرتمند در خدمت دروس عینی یهود بدانید ، آنگاه هنر تصاویر متحرک بعنوان گسترده ترین و با نفوذ ترین هنر مورد استفاده ی عامه ، نیازمند تعمق ، تأمل و رسیدگی مضاعف است . آقای فورد روشنفکر نمایی ، مداهنه و باصطلاح با فرهنگ بودن در ارتباط با Visual Education را بسیار زیان بخش میداند .

آنان با وارد کردن مطالبی ، علاوه بر اخلال در نظم و انسجام سیستم آموزشی ، اوضاع جامعه را آشفته نمایش میدهند . و برای اینکه خیلی زود شاهد پیروزی باشند ، دست روی حساس ترین عصب ذهن آدمیان می گذارند ، پروتکل شماره یک این اعصاب حساس ذهن آدمی را عبارت از زراندوزی ، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضاء نیازهای مادی میداند و اعتراف میکند که هر یک از این خواسته ها میتواند به تنهایی آدمی را تسلیم یهود سازد . از جمله موارد مهمی که شایعات میتواند در تضعیف آن نقش بسزائی داشته باشد ، فاصله ی بین دستگاه حاکمیت و رهبری با مردمی است که مایه ی قدرت و مقبولیت نظام مستقر میباشند . صراحت پروتکل شماره 3 مبنی بر اینکه ، وضعی پیش می آوریم که دست یابی به قدرت برای هر کسی هدف شود ، می طلبد که همه مراقب باشیم و آنانی که احیانا تحت تاثیر القاءآت یهود میل به کسب قدرت دارند ، نیز باید در این لحظات حساس پا روی هوس گذاشته و با استمداد از خالق هستی قدرت طلبی شان را یا سرکوب کنند و یا به وقت دیگر اندازند . آیا صراحت بندی از پروتکل شماره 3 مبنی بر اینکه این ما هستیم که میان رهبر و توده ی مردم شکاف عمیقی ایجاد کرده و قدرت را از هر دو سلب نموده ایم ، برای همه ی آنانی که این روزها آگاهانه یا ناآگاهانه دندان تیز کرده اند ، جای تأمل و سوال نیست ؟ ساده زیستی و احیاء عبادت فراموش شده ی زهد در زندگی رئیس جمهور منتخب مردم فهیم ایران درنهمین انتخابات ریاست جمهوری ، علاوه بر اینکه آرامش در جبهه ی حق را تقویت نموده است ، سبب پریشانی ابلیسیان در جبهه ی ثروتمندان بی درد ، شده است . قطعا استمرار و گسترش آئین پارسایی و بی اعتنایی به زندگی دنیوی در دیگر مدیران باعث شادمانی ، امید و بالندگی دلبستگان به نهضت پا برهنگان خواهد شد .

6 ) دوستان جوانم ، پسران خوب و دختران عزیز اجازه دهید یک بار دیگر قسمتهایی از پروتکل های حاکمان یهود را با هم مطالعه کنیم . و این قسمت از مقاله را به جناب آقای سرگئی نیلوس که افتخار اولین ترجمه و نشر آن را به خود اختصاص داد و به خاطر آگاه سازی ملت ها ، همزمان با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه دستگیر ، زندانی ، شکنجه و در نهایت در تبعید به سال 1929 قربانی توطئه ی انحصار طلبان گردید ، تقدیم کنیم .

پروتکل ها عامل اصلی موفقیت یهود را در امور سیاسی پنهان کاری میداند .(پ/9) و برای حوزه ی فعالیت هایش هیچگونه محدودیتی را نمی پذیرد .(پ/9) و در صدد آن است که با تمام روشهای ممکن اهمیت حکومت و قدرت یهود را به همگان گوشزد کند و اعلام میدارد کسانی که در مقابل حکومت جهانی یهود زانو زنند و تسلیم شوند از حمایت یهود برخوردارند . (پ/6) آنان در این راه حقوقی به نام حقوق بین الملل وضع کرده اند تا جایگزین حقوق ملی کشور ها شده ، و ناظر بر روابط بین الملل باشد .(پ/2) یهود برای اداره ی جامعه ی جهانی نیازمند مدیرانی است . اولین و مهمترین شرط انتخاب مدیران بنابر آنچه پروتکل شماره ی دو میگوید ، اطاعت بی چون و چرا است و با صراحت بیان میدارد که هیچ ضرورتی ندارد که آنها در زمینه ی مدیریت تحصیلات و اطلاعاتی داشته باشند . آنانی که بوش ، استرا ، چنی ، رایس ، صدام ، جان بولتون و البرادعی را رهبران اصلی و گردانندگان جامعه ی جهانی میدانند ، سخت دچار توهم شده اند . پروتکل شماره دو این چنین مردمی و اینگونه مدیرانی را همچون مهره های شطرنج در دست مشاوران و متخصصان یهود میداند . متخصصانی که از کودکی برای اداره ی امور جهان تربیت شده اند . با مطالعه ی پروتکل شماره هفت در می یابید که ایجاد بی نظمی در روابط جهانی و منطقه ای و درگیری جوامع با یکدیگر از شگرد های یهود است . آنان با تیز هوشی دریافته اند که ملت های غیر یهودی برای پیشنهاد هایی که از خارج به آنها عرضه میشود ، اهمیت خاصی قائلند ، میگوید ، لذا پیشنهاد هایی که ما توسط عوامل مان به آنها ارائه میدهیم ، را پذیرفته و در نتیجه متقاعد میشوند که منجی بشریت ما هستیم .

عزیزان من ، پروتکل ها علاوه بر ترویج فساد ، خیانت ، و رشوه خواری ،(پ/1) حسد ، نفرت و زیاده خواهی را در میان توده های مردم ایجاد میکند . و شما خوب میدانید که هر یک از این صفات ناپسند ، میتواند بنیان خانه و خانواده ای را ویران سازد ، و خشم و غضب مردم را نسبت به هم به همراه آورد . یهود با این ترفند تصمیم دارد همه ی موانع موجود بر سر راهش را با دست مردم غیر یهود ریشه کن سازد .(پ/3) خدا میداند مدت هاست که هر جا با دوستان جوانم به صحبت مینشینم ، اصلی ترین کلامم این است که مادر هایتان را دوست داشته باشید ، پدر هایتان را در آغوش کشید ، با دوستانتان و همسایگانتان مهربان باشید ، به معلمان و استادانتان محبت بورزید . وقتی پروتکل شماره ده را میخوانم که میگوید ، اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را در میان غیر یهودیان از بین میبریم و اجازه ی اظهار وجود به کسی نمیدهیم . زیرا توده های مردم باید صرفا به وسیله ی ما اداره شوند ... آنها باید به شنیدن حرف های ما عادت کنند . و زمانی که در مفهوم آن تفکر و تعمق میکنم ، و از اینکه میبینم ، ابله سازی ، دلقک پروری و خنثی سازی دروس عینی یهود و آموزش سمعی و بصری آنان در تعدادی از مردم ولو اندک اثر گذار شده و جمعی با عنوان پدر و مادر که باید مدیر تربیتی فرزندانشان باشند ، به جهات عدیده ای دست از این نقش اساسی کشیده اند و عزیزانشان را در معرض انواع آسیب های جسمانی و روانی قرار داده اند ، غم جانکاهی را در وجودم احساس میکنم . باور قطعی بنده این است ، که بخش عمده ی حسد و نفرت بین مردم ما وارداتی و تحمیلی است . زیاده خواهی و در نتیجه زیر پا گذاردن مبانی حق ، تحمیلی و غیر واقعی است . به تصریح پروتکل شماره پنج ، به جان هم انداختن مردم و ملتها ، بد گمانی نسبت به همدیگر و نفرت از یکدیگر بخاطر تعصبات مذهبی و نژادی در یک پروسه ی 2000 ساله ، توسط یهودیان نهادینه شده است . و آنچه قابل تأمل است ، این است که ، این دو بهم زنی و نفرت ، تنها درون سرزمینی نیست بلکه این حس نفرت و بد گمانی ، بواسته ی افکار و اعمال و آرزوهای تلمودی بین ملتها و با ملتهای دیگر سرزمین ها نیز نهادینه شده است . و آنطوری که پروتکل شماره پنج میپندارد ، آشتی بین مردم و ملتها به این سادگی ها متصور نیست .

دوستان جوانم را به مطالعه ی دقیق تر این قسمت از مقاله دعوت میکنم . این یک کار فرهنگی است و کار فرهنگی تعارف و سمبل کاری برنمیدارد . ما مشغول نبرد با بی رحم ترین دشمن هویت هستی مردم این منطقه ، از ترک و عرب و عجم ، یعنی یهودیان هستیم . ورود به حوزه ی ستیز با دروغ ، صبر و حوصله به همراه شجاعت و شهامت میطلبد . عافیت طلبان و عاقبت اندیشان مجبور نیستند به این وادی وارد شوند .

7 ) این کانسروتیسم یهودی است که دست رابی ها و حاخام ها را تا آنجا باز گذاشته که هر امر باطلی را به نام دین به خورد مردم یهودی میدهد . به تصریح پروتکل شماره 24 ، حکمای اندیشمند یهود Conservative Judaism را عامل هدایت و پرورش فکر تمام یهودیان میدانند . و این حاخام ها همان هایی اند که تلمود را طراحی و امروز عمل به آن را تبلیغ میکنند . تلمودی که نزد یهود ، برتر و با ارزش تر از تورات است ، از این نظر که یهودیان گفتار حاخام ها را از گفتار پیامبران بالا تر میدانند . گروهی از یهود گفته ی حاخام ها را گفته ی خدا میدانند و معتقدند ، هنگامی که مسئله ی پیچیده ای پیدا میشود ، که در آسمان قابل حل نیست ، خداوند با حاخام ها مشورت میکند . حکمای تلمودی بهشت را مخصوص یهود و جهنم را جایگاه مسیحیان و مسلمانان میدانند . نطفه ی غیر یهودی را همانند نطفه ی اسب ، و ارواح یهود را جزو خداوند و ارواح دیگران را شیطانی و حیوانی میخوانند . غیر یهودیان را مانند سگ ، و سگ را برتر از غیر یهودی معرفی میکنند . به فتوی حاخام های تلمودی خانه های غیر یهودی همچون طویله است . و از آنجائیکه غیر یهودیان دشمن خدا هستند ، قتلشان را چون خوک مباح میشمارند . در تجاوز به ناموس غیر یهودی منعی نمی بینند . و ربودن زن های غیر یهودی را حق یهود میخوانند . و برای زنا و لواط با غیر یهودی عقاب و کیفری در نظر نمی گیرند . عالمان تلمودی ، یهود را با عزت الهیه مساوی و در نتیجه تمام دنیا و هر چه در آن است را ملک یهود و تسلط کامل بر آن را حق یهود میخوانند . زمانی که بشر تسلیم کانسروتیسم یهودی شد ، باید جعل و تحریف را علاوه بر قدرت بی چون و چرا ی رابی ها و حاخام ها ، بپذیرد . یهود از آنجائی که شمار انسان های دارای غرائز بد و شیطانی را بر کسانی که دارای غرائز خوب هستند ، بیشتر میداند ، و برای آنکه بتواند بر انسان ها حکومت کند ، توسل به زور و خشونت و ترور را تجویز میکند .(پ/1) و وضع قوانین را در واقع چهره ی تغییر یافته ی زور و تهدید میداند . و بدون هیچ واهمه ای اعلام میکند ، طبق قانون طبیعت ، حق یعنی اعمال زور و فشار .(پ/1) از این رو آنان ورود و خوض در افسانه ی هولوکاست را Taboo و امری حرام میدانند . اما هولوکاست تنها موردی نیست ، که ورود به آن ممنوع و مستوجب عقوبت شدید است . پیش از آن بنا بر آنچه در پاورقی صفحه ی 133 یهود بین الملل ، از کتاب هیچ کس جرأت ندارد ، نوشته ی گاری آلن آمده است ، کمیته ی مبارزه با افترا که وظیفه اش لکه دار کردن حیثیت دیگران بود ، به عنوان ابزاری نیرومند هر گونه اشاره ای به روچیلد ها و همدستانش را به منزله ی حمله به کلیه ی یهودیان در سراسر جهان معرفی کرد . و بدین ترتیب نطفه ی هر تحقیقی را در خصوص بانکداران بین المللی ، خفه نمود . و طرح چنین موضوعی را در دانشگاه ها به صورت تابو درآورد . و هر کتاب یا فردی که در این خصوص تفحصی داشت ، بلافاصله از جانب صدها کمیته ی وابسته به اتحادیه مبارزه با افترا مورد حمله قرار می گرفت . و امروز بنا بر آنچه که پروتکل شماره ی 14 می گوید ، کسی نباید اعتقادات واقعی مذهب یهود را مورد بررسی قرار دهد . هیچ کس جز حکمای تلمودی نباید سر از کار دینشان درآورد . دوستان جوان من گمان نکنند غیر یهودیانی که به خاطر بعضی از منافع دنیوی ، چون سگی که برای لقمه نانی دم می جنباند ، و در خدمت اهداف یهود قرار دارند ، به اسرار و رموز این مذهب جعلی خطرناک آگاهی و اشراف دارند . پروتکل شماره ی 4 نا آگاهی و بی شعوری خدمتکارانش را چنین معرفی می کند . اگر چه فراماسونر های غیر یهودی ، کورکورانه در خدمت ما هستند و برای مقاصد ما کار می کنند ، اما برنامه های ما همچنان برای آنها و دیگران نا شناخته و اسرار آمیز باقی خواهد ماند . و اما افسانه ی هولوکاست که با سخنان منتخب مردم فهیم ایران در نهمین انتخابات ریاست جمهوری دچار تزلزل و تردید زیادی در دنیا شده است و با اقبالی که از سوی جوانان ایرانی و غیر ایرنی نسبت به اظهارات آقای دکتر محمود احمدی نژاد صورت گرفته ، تا جایی که ادبیات ذلت را به عزت و ضعف را به سر بلندی تبدیل ساخته ، و می رود که باعث اضمحلال بانیان و سازندگان این افسانه ی دروغین شود . هولوکاست افسانه ایست که بر اساس طرحی که از بیماری اختصاصی یهودیان یعنی انحصار طلبی ، القای اندیشه ی برتری نژادی و اینکه ما یهودیان The Chosen Peopel امت برگزیده هستیم ، منشاء و شکل گرفته است و اسرائیل مولود این بیماری مزمن است . یهودیان تلمودی تصمیم دارند ، از هولوکاست یک امر مقدس ماورای تاریخ بسازند . و هر کسی که بخواهد هولاکاست را در بطن تاریخ جهان که مملو از کشتار مختلف است ، قرار دهد و به تحقیق و مطالعه ی آن بپردازد ، به جرم تقدس زدایی و ورود به منطقه ی ممنوعه ی تلمودیان باید طعم شکنجه ، عذاب و زندان را بچشد .
ادامه دارد ...
منبع : انجمن تفکر مبانí


نظر شما( )
<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کاریکاتور های آخرالزمانی (6)
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

29407

بازدید امروز

1

بازدید دیروز

0

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

سوشیانت

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

دی 84
کاریکاتورهای آخرالزمانی
معرفی مهدی یار
انجیل برنابا چیست؟
معرفی یهود
موعود در آیین بودا
آرماگدون
کابالا
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

لوگوی دوستان

" alt="سایت موعود - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >

آوای آشنا

اشتراک